پت شاپ پرشین پت
Follow Us
facebook twitter blog google

خبر های روز حیوانات خانگی

  • بستنی قهوه گربه ◄ بستنی قهوه گربه
      آثار هنری شگفت انگیز نقاشی شده با قهوه توسط هنرمند روسی Elena Efremova . انواع مختلف قهوه ویژگی منحصر به فردی را برای هر نقاشی گربه ایجاد می کند .
  •  قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغده ◄ قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغده
      فنجان های قهوه به یاد ماندنی دارای تصاویر زیبای جغدهای شایان ستایش با چشمانی به اندازه چشمان شما پس از اولین جرعه است. بسته بندی Boo Takeaway و فنجان های قهوه که توسط Backbone Branding برای خط جدید قهوه رویال ارمنستان "Owl" طراحی شده است. در ارمنی، "بو" به معنای "جغد" است، اشاره مستقیم به پرنده شب‌زی، که برای یک برند قهوه از آن به عنوان نام استفاده می‌کند. چشمان کنجکاو جغد با فنجان های دارای تصاویر کارتونی که آنها را به جغدهای جذاب تبدیل می کند، به کانون طراحی تبدیل می شود. فنجان‌های قهوه جغد در رنگ‌های مختلفی عرضه می‌شوند تا با زمانی از روز که قهوه سفارش می‌دهید، مطابقت داشته باشد، چه برای بیدار شدن از خواب صبحگاهی و چه در اواخر شب.
  • قاب دوربین فیدر پرنده ◄ قاب دوربین فیدر پرنده
      تغذیه پرنده چند منظوره با کیف یکپارچه برای دوربین در فضای باز به افراد اجازه می دهد تا پرندگان را در حیاط خلوت خود تغذیه و ضبط کنند . تغذیه کننده پرنده که توسط Wasserstein برای قرار دادن دوربین های محبوبی مانند Wyze Cam طراحی شده است به شما کمک می کند هر صدای جیر جیر و بال زدن را با وضوح بالا ثبت کنید. در عین حال که دوربین شما را از باران، باد و عناصر بیرونی در امان نگه می‌دارد، حیات وحش را مستقیماً در معرض دید قرار می‌دهد. این تغذیه کننده پرنده که به راحتی بر روی درختان یا دیوارها نصب می شود و با انرژی خورشیدی سازگار است، پرنده نگری را به یک ماجراجویی با فناوری پیشرفته تبدیل می کند.
  • بستنی آموزشی به شکل کوه یخ ◄ بستنی آموزشی به شکل کوه یخ
      بستنی آموزشی به شکل کوه یخ ذوب می شود تا یک پنگوئن یا خرس قطبی را در بالای چوب بستنی نشان دهد. بسته بندی بستنی تابستانی تاک طراحی شده توسط BXL به بچه ها در مورد تأثیر تغییرات آب و هوا می آموزد. این طراحی بسته بندی قدرتمند است زیرا یک تجربه ساده از خوردن بستنی را به یک درس قابل تامل تبدیل می کند. این نشان دهنده ناپدید شدن حیات وحش در مناطق قطب شمال به دلیل گرمایش جهانی است.
  • کفش های میکی موس ◄ کفش های میکی موس
      کفش‌های پاشنه بلند خلاقانه با گوش‌های نمادین میکی موس که به جلو متصل شده‌اند، ترکیبی عالی از شیطنت دوران کودکی و مد بزرگسالان هستند. کفش های میکی موس توسط کوپرنی طراحی شده اند زیرا بزرگسالان دیزنی نیز به مد لباس نیاز دارند. در نمایشگاه کوپرنی بهار تابستان 2025 در دیزنی لند پاریس رونمایی شد. کفش های میکی موس که در ایتالیا ساخته شده اند، یک کفش کلکسیونی با نسخه محدود هستند که ترکیبی از تجمل و نوستالژی هستند.
  • ماسک صورت Cthulhu ◄ ماسک صورت Cthulhu
      ماسک صورت خلاقانه با شاخک‌های چرم واقعی برای افرادی که می‌خواهند به نظر برسند که به تازگی از رویای تب لاوکرافت بیرون آمده‌اند. ماسک صورت Steampunk Cthulhu که توسط Uchronic از چرم ساخته شده است ، با هر شاخک شکل و جزئیات برای به تصویر کشیدن آن حال و هوای وهم انگیز و اخروی. چرم با کیفیت بالا برش خورده، قالب‌گیری شده و دوخته می‌شود تا جلوه‌ای واقعی و لغزنده به ماسک بدهد. تناسب قابل تنظیم، ماسک صورت Cthulhu را به طرز شگفت‌آوری راحت نگه می‌دارد، زیرا در مناطق بایر حرکت می‌کنید یا در Burning Man مورد توجه قرار می‌گیرید.
  • کیف دستی میکی موس ◄ کیف دستی میکی موس
      کیف چرمی شیک و چشم نوازی که برای طرفداران شیک دیزنی ساخته شده است با گوش های نمادین میکی موس در بالا ارائه می شود. کیف سوایپ میکی موس توسط کوپرنی برای کسانی که عاشق دیزنی و مد بالا هستند طراحی شده است. کیف دستی میکی موس که در ایتالیا از چرم مشکی باکیفیت ساخته شده است، هم یک کیف روزمره کلکسیونی و هم پوشیدنی است. در طول نمایش مد SS25 Coperni در دیزنی لند پاریس معرفی شد.
  • گودال آتش کوسه ◄ گودال آتش کوسه
      گودال آتش الهام گرفته از پوستر فیلم که شبیه کوسه با دهان باز از آرواره ها طراحی شده است ، وحشت سینمایی را به حیاط خلوت می آورد . گودال آتش آرواره که توسط Burned by Design ساخته شده است ، ادای احترامی شگفت انگیز از تریلر نمادین کوسه اسپیلبرگ است. طراحی حماسی یک ساختار دو قسمتی است: بدن کوسه با جزئیات، که لحظه وحشتناک را از پوستر فیلم به تصویر می کشد، و یک گودال آتش در داخل. دهان باز ترسناک کوسه به عنوان نقطه دسترسی آسان به آتش عمل می کند که هنگام غرش شعله ها از درون، تصویری چشمگیر را ارائه می دهد.
  • کاناپه راحت حیوانات خانگی ◄ کاناپه راحت حیوانات خانگی
      کاناپه راحت حیوانات خانگی دارای درب های چوبی است که برای جلوگیری از پوشاندن موهای گربه روی کوسن ها تا می شود . مبل گربه توسط Tomoya Ono یک قطعه مبلمان مدرن طراحی شده است که هم صاحبان گربه و هم حیوانات خانگی آنها را مورد توجه قرار می دهد. هنگامی که از آن استفاده نمی کنید، قسمت های نشیمنگاه نرم را می توان به دقت بسته کرد تا ظاهری تمیز و بدون مو داشته باشد. این کاناپه که با در نظر گرفتن دوام ایجاد شده است، از مواد ضد خش ساخته شده است و کاملاً قابل شستشو است و برای خانواده هایی که گربه دارند ایده آل است.
  • بازوهای مینیاتوری ◄ بازوهای مینیاتوری
      بازوهای مینیاتوری طراحی شده برای جوجه ها، پرنده شما را به یک ابرقهرمان پردار با بازوهای سبز عضلانی کوچک تبدیل می کند . بازوهای هالک پرینت سه بعدی برای جوجه ها: چرا نباید پرنده ای فوق العاده قوی در اطراف حیاط قدم بزند؟ این ارتقای نهایی برای مرغ متوسط ​​است. هیچ چیز مانند پرنده ای که عضله دوسر بازوی سبز را خم می کند «باورنکردنی» نمی گوید…
12345678910بعدیآخرین
(1 - 10) / 29366    |     صفحه 1 از 2937
RSS

GetPagedList: 0,440,,False,False,False,CreationDate,0,10

معرفي نژاد گربه


اخبار ومقالات - گالری


نمایش متن مقالات

چند خاطره از رضا کیانیان + تصاویر


امروز
به گزارش پیمانه به نقل از بولتن سريال مختارنامه كه مدتي است پخش آن از شبكه يك سيما آغاز شده است. سريالي كه در هر قسمت آن مي‌توان يك يا چند بازي درخشان از بازيگران معروف و چهره ايراني را ديد.

 بعد از فريبرز عرب‌نيا، اكبر زنجان‌پور، مهدي فخيم‌‌‌‌زاده، فرهاد اصلاني و... حالا نوبت رضا كيانيان است تا با بازي درخشان خود در نقش «عبدالله بن زبير»- والي مكه- بينندگان سريال مختارنامه را غافلگير كند.






بازي كيانيان در نقش عبدالله بن زبير را مي‌توان از چند زاويه بررسي كرد. در نگاه اول آنچه كيانيان را در اين نقش ديدني كرده، نوع گريم اوست كه چهر‌ه‌اش را كاملا از چهره واقعي او دور كرده است. تا پيش از اين زياد شنيده بوديم كه اكبر عبدي چهره‌اي منحصر به فرد براي گريم دارد. بسياري از گريمورها چهره او را مانند خميري مي‌دانند كه در دست گريمور به هر شكلي در مي‌‌آيد؛ اما اكنون مي‌توان نام رضا كيانيان را در كنار نام عبدي قرار داد.

 اولين بار كيانيان را با قيافه‌اي متفاوت در فيلم «روبان قرمز» ديديم كه نقش «جمعه» را بازي مي‌كرد.

گريمور در اين فيلم سر او را از ته تراشيده بود و با انتخاب يك عينك پنسي براي او چهره‌اش را از حالت معمولي خارج كرده بود، اما گريم، زماني معجزه خود را روي چهره كيانيان به نمايش گذاشت كه اين بازيگر در سريال «دوران سركشي» نقش يك قاضي را بازي كرد.

دوران سركشي نشان داد كه طراحان چهره‌پردازي مي‌توانند براي كيانيان طرح‌هايي بزنند كه در عين حالي كه به او كمك مي‌كنند نقشش را باورپذيرتر اجرا كند، چهره او را به گونه‌اي تغيير دهند كه براي بيننده غافلگير كننده باشد و او را دچار هيجان كند.

كمال تبريزي كه درسريال دوران سركشي از گريم متفاوت براي كيانيان بهره برده بود، بعد از اين سريال از اين قابليت كيانيان بيشترين استفاده را در سينما كرد و كيانيان را در فيلم‌هاي گاهي به آسمان نگاه كن، يك تكه نان و هميشه پاي يك زن در ميان است با چهره‌ها و گريم‌هاي مختلف به نمايش گذاشت.


اما كارگردانان تلويزيون هم تاكنون ايفاي شخصيت‌هاي مختلفي را به كيانيان واگذار كرده‌اند كه بازي در آنها مستلزم گريمي كاملا متفاوت بوده است. اين تفاوت را در سريال «روزگار قريب» ديديم كه كيانيان در آن نقش آيت‌الله فيروزآبادي را بازي مي‌كرد. گريم، چهره اين بازيگر را به چهره واقعي آيت‌الله فيروزآبادي نزديك كرد.

 البته پيش از اين كيانيان را در نقش روحاني در سريال كيف انگليسي ديده بوديم. اما نقشي كه كيانيان در سريال مختارنامه بازي مي‌كند او را از همه نقش‌هايش متفاوت كرده است. شايد خيلي‌ها كيانيان را در نماهاي اوليه اين سريال نشناختند و برخي هم او را از روي كلامش و نوع بيانش شناختند. بيان كيانيان هم ويژگي‌ خاص خود را دارد.

 او از اين بيان بيشترين استفاده را در فيلم آژانس شيشه‌اي كرد. نقش او در اين فيلم بيشتر بر كلامش استوار بود. سخنان او بايد حاج كاظم را تحت تاثير قرار مي‌داد و كيانيان مي‌دانست كه در چنين شرايطي بايد به گونه‌اي با كلمات بازي كند كه بيننده را متاثر سازد تا تك تك كلمات او را به ذهن بسپارد. حالا همين تكنيك را در زمان بازي عبدالله بن زبير هم مي‌بينيم.

 او مي‌داند كه چگونه بايد فاصله‌گذاري بين كلمات را در جملات خود رعايت كند تا هم براي مختار و هم به مخاطب حس اطمينان و تهديد را ايجاد كند. كيانيان نقش زبير را چنان با قدرت بازي مي‌كند كه بدون اغراق مي‌توان گفت كه او اين نقش را كاملا شناخته و با تحليل آن را مقابل دوربين اجرا كرده است.

 فقط يك بازيگر با سواد و معلومات مي‌تواند نقشي را كه از 1300 سال پيش آمده براي بيننده امروز ديدني و جذاب كند، به گونه‌اي كه مخاطب سختگير را نيز متقاعد كند كه براي ديدن يك بازي خوب و با تكنيك سريال مختارنامه را تماشا كند.

كيانيان حركات ويژه خود را دارد؛ حركاتي كه آنها را بيشتر با دستان و چشمان خود به نمايش مي‌گذارد. او از اين حركات در بيشتر آثارش استفاده مي‌كند و يكي از راه‌هاي شناخت او حتي در گريم‌هاي سنگين هم همين حركات خاص است.

 برخي بازيگران مي‌گويند زماني كه چهره گريم شده خود را در آينه گريمور مي‌بينند به اين نكته فكر مي‌كنند كه ديگر نبايد خودشان باشند، بلكه بايد شخصيتي باشند كه او را در آينه مي‌بينند و بعد از آن است كه شروع به كشف آن شخصيت در درون خود مي‌كنند

. كيانيان يكي از تئوريسين‌هاي تكنيك‌هاي بازيگري در ايران است. او اعتقادي به اين نكته ندارد كه بازيگر بايد با نقش زندگي كند. كيانيان مي‌گويد بازيگر بايد نقش را بشناسد و اين ويژگي‌ها را در درون خود پيدا و تقويت كند. بيننده سريال مختارنامه، عبدالله بن زبير را به عنوان يك شخصيت تاريخي كه با اعتقادات شيعيان نيز همسو نيست، مي‌بيند با او همراه مي‌شود و داستان زندگي و نوع تفكرش را پيگيري مي‌كند؛ چون بازيگري كه نقش او را بازي مي‌كند اين قدرت را دارد كه بيننده را پاي بازي خود ميخكوب كند. زماني اين اتفاق براي يك بازيگر رخ مي‌دهد كه براي او اجراي نقش به بهترين شكل ممكن مهم باشد.

براي چنين بازيگري مهم نيست كه در سينما بازي مي‌كند يا در قاب كوچك تلويزيون، چون براي او طول و عرض قاب نمايش تصوير مهم نيست، او مي‌داند كه با عمق بخشيدن به نقش مي‌تواند حتي در قابي كوچك، بزرگ باشد و بزرگ بدرخشد. 

در ادامه  چند خاطره از کیانیان را باهم می خوانیم :

روز - خارجى - خيابان بهار

خيابان بهار يك طرفه است رو به شمال. پر از بقالى و ميوه‏فروشى و لوازم شوفاژ است. به همين دليل هميشه چند كاميون نوشابه، شير يا آب معدنى دوبله پارك كرده‏اند و دارند جنس به بقالى‏ها مى‏رسانند و يا چند وانت دوبله پارك كرده‏اند و دارند ميوه خالى مى‏كنند و يا وسايل شوفاژ بار مى‏زنند. مردمى هم كه مى‏خواهند چيزى بخرند دوبله پارك مى‏كنند و براى خريد مى‏روند.


بیوگرافی رضا کیانیانwww.sardarcsp.com


راننده‏گى در خيابان بهار مثل گذشتن از ميدان موانع است. در ضمن هميشه افرادى پياده دارند از خيابان مى‏گذرند. كه پيرزن و پيرمرد و كودك هم جزوشان هستند. و قوز بالاقوز آن است كه تعدادى موتورسوار دارند خلاف جهت مى‏آيند كه جزو لاينفك خيابان بهارند. چون يك ايستگاه پيك موتورى آن‏جاست.

در نتيجه راننده‏گى در خيابان بهار چيزى فراتر از ميدان موانع است. بيشتر به يك بازى پرتحرك كامپيوترى شبيه است. تنها فرقش با بازى كامپيوترى اين است: كه كامپيوتر يك فضاى مجازى‏ست و نابودكردن موتورى‏هايى كه خلاف مى‏آيند و افراد پياده امتياز دارد. اما خيابان بهار مجازى نيست؛ و امتيازهايش برعكس است!

يك‏بار كه طبق معمول از آن‏جا مى‏گذشتم و داشتم به زور و شعبده، اتومبيلم را از كنار يك كاميون شير و ماست كه دوبله پارك كرده بود مى‏گذراندم، يك موتورى از روبرو آمد. با سرعت هم مى‏آمد. و خواست از بين اتومبيل من و كاميون بگذرد. جا نبود. به من اشاره كرد كه راه بدهم. امكان راه دادن نبود. گفتم: تو خلاف مى‏آيى بگير كنار رد بشم.

به حركتم ادامه دادم. موتورى مجبور شد عقب بكشد. من رد شدم. صداى فحش‏هايش را شنيدم. مثل هميشه، سعى كردم نشنيده بگيرم. وقتى به انتهاى بهار رسيدم و خواستم وارد بهار شيراز بشوم، طبق معمول يك گره ترافيكى بود. مجبور بودم بايستم تا گره باز شود. كه ديدم آينه بغل اتومبيلم خرد شد.

 ديدم همان موتورى دنبالم آمده و براى انتقام آينه بغلم را شكسته. بلافاصله پياده شدم. او كه دستپاچه شده بود نتوانست بگريزد. در پيچشى كه مى‏خواست انجام بدهد، زمين خورد. موتورش را رها كرد و خودش فرار كرد و كمى آن طرف‏تر ايستاد. گره ترافيكى انتهاى بهار شُل شد. چند اتومبيل رفتند. اتومبيل‏هاى پشت سر من شروع كردند به بوق‏زدن. تا مرا ديدند، شناختند و پياده شدند و به سمت من آمدند كه ببينند چى شده. در اين هيرو وير سلام‏عليك مى‏كردند و بعضى‏هاشان هم روبوسى.

موتورى جلو آمد و گفت: ببخشيد. من تازه شما رو شناختم. اگه از اول خودتونو معرفى كرده بوديد اين مكافاتها پيش نمى‏اومد.

روز - خارجى - كوچه‏اى در تهران‏

كوچه‏ى يك‏طرفه‏اى هست كه گذرگاه هميشگى من است. حوالى ميدان هفت‏تير. براى آمدن به خانه، از آن مى‏گذرم؛ و هميشه اتومبيلى و حتماً چند تا موتورى از روبرو مى‏آيند. خلاف مى‏آيند. بيشتر وقت‏ها، به آن‏ها راه مى‏دهم كه بگذرند. چون معتقدم از كنار شَر بايد گذشت. يا بهتر بگويم بايد ليز خورد و رد شد. گاهى هم كه عصبانى باشم بهشان راه نمى‏دهم تا دنده عقب بگيرند و رد شوم و البته تعدادى فحش هم بدرقه راهم مى‏شوند!

همين چند روز پيش كه باز هم از همان كوچه مى‏گذشتم، يكباره از سرِ پيچ يك فرعى چند موتورسوار با سرعت به كوچه يك‏طرفه پيچيدند. با اينكه هميشه مواظب هستم، اما جاخوردم و بوق ممتدى برايشان زدم. بدون توجه به من و بوق من گذشتند. فقط يكيشان ايستاد. به كنار او رفتم و پرسيدم: مى‏دانى اين كوچه يك‏طرفه است؟

گفت : معلومه كه مى‏دونم.

پيرمردى بود كه موهاى سپيدش زير كلاه كاسكت پنهان شده بود. من حرفى نداشتم كه ادامه بدهم. اما او گفت : آقا رضا حالت چطوره؟ هنوز خونت همون جاست؟

و ادامه داد : منو يادت نمى‏ياد؟ كلى برات عشق‏اله فرستادم.

پشت سرم يك اتومبيل بوق زد كه بگذرم. تا راه را باز كنم.

من حركت كردم. پيرمرد داد زد : خيلى قيافه مى‏گيرى. دارم دو كلمه باهات حرف مى‏زنم…

من رد شده بودم. از آينه نگاهش كردم. او هم رد شده بود.

روز - خارجى - خيابانى در تهران‏

در اتومبيلى بودم كه هر روز صبح مرا به سرِ صحنه فيلمبردارى مى‏برد. مرد مؤدبى بود. گفته بود كه چند سالى در ژاپن بوده. پول و پله‏اى جمع كرده و به ايران برگشته، با اتومبيلش در خدمت فيلم بود.

از خانه تا محل فيلمبردارى تعريف مى‏كرد و يا مى‏پرسيد. از همه چيز و همه جا و همه كس. به مردم خودمان هم خيلى انتقاد داشت. كه همديگر را رعايت نمى‏كنند. نزديكى‏هاى محلى فيلمبردارى به يك ترافيك برخورديم. كمى صبر كرد. كمى به اين طرف و آن طرف نگاه كرد. و كشيد به سمت چپ، يعنى سمتى كه اتومبيل‏هايش از روبرو مى‏آمدند. كه ترافيك را رد كند. كار او باعث شد كه در مسير مقابل هم يك گره ترافيكى ايجاد شود. سعى كرد گره را رد كند ولى ديگر دير شده بود. هر دو طرف خيابان بند آمد. من فقط او را نگاه مى‏كردم. گفت : مى‏بينين، يك ذره فداكارى وجود ندارد.

از همه دلخور بود.

گفتم : طرف ما ترافيك بود. اون طرفى‏ها كه داشتند راهشونو مى‏رفتند. شما خلاف رفتى و راهشونو بستى.

گفت : من كار دارم مثل اونا كه بيكار نيستم!

روز - خارجى - خيابانى در تهران‏

پشت چراغ قرمز ايستاده بودم. هوا زيادى گرم بود. كنار من يك مينى‏بوس بود كه دود اگزوزش مستقيم توى پنجره من مى‏زد.

نه راه پس داشتم، نه راه پيش. شيشه پنجره را بالا كشيدم. هواى داخل ماشين آنقدر گرم شد كه بلافاصله چكه‏هاى عرق را پشت گوشم احساس كردم كه از گردنم پايين مى‏آمدند. پشتم كه به صندلى چسبيده بود خيس شد. به سمت فرمان خم شدم تا خيسى پيراهنم باد بخورد و خنك شود. يادم آمد شيشه پنجره را بالا كشيده‏ام. به چراغ نگاه كردم هنوز قرمز بود. شماره نداشت كه بفهمم كى سبز مى‏شود.

 اگزوز مينى‏بوس دود مى‏كرد. راننده مينى‏بوس گاه به گاه گاز مى‏داد. نمى‏دانم براى چى. فقط دود بيشترى را به هوا مى‏فرستاد. با چند بوق از اتومبيل‏هاى پشت سرم، متوجه شدم چراغ سبز شده است.

 دنده يك گذاشتم و منتظر بودم تا جلويى‏ها بروند. بالاخره نوبت من رسيد. به محض اينكه وارد چهارراه شدم يك موتورسوار كه چراغ قرمز را رد كرده بود، از جلوى من رد شد. نزديك بود تصادف كنم. بوق زدم و موتورسوار لاى ماشين‏ها گم شد.

نگاه كردم. يك پليس جوان آن‏طرف‏تر زير سايه ايستاده بود و با كسى حرف مى‏زد. به تنها چيزى كه توجه نداشت ترافيك و آمدوشد اتومبيل‏ها و موتورى‏ها بود. از چهارراه كه رد شدم كنار كشيدم و ايستادم.

 پياده شدم و رفتم به سمت پليس. كسى كه با او حرف مى‏زد تا مرا ديد خوشحال شد و سلام كرد. پليس هم برگشت. او هم مرا شناخت و به سمت من آمد و سلام كرد. جواب دادم و پرسيدم : شما براى چى اينجا ايستادى؟

پرسيد : چطور مگه؟

به چهارراه اشاره كردم، در همان لحظه دوتا موتورى داشتند چراغ قرمز را رد مى‏كردند.

گفتم : اينا چين؟ چرا بهشون چيزى نمى‏گى. الان نزديك بود تصادف كنم.

كسى كه با پليس حرف مى‏زد گفت : شما هم حوصله دارين ها. چرا خون خودتو كثيف مى‏كنى. برو فيلمت رو بازى كن، تا ما كِيف كنيم.

پليس هم گفت : اونارو ولشون كن. حال خودت چطوره؟

گفتم : شما براى چى اينجا وايسادى؟ چرا گذاشتنت اينجا؟

گفت : هيچى، مترسك! به من كه برگ جريمه نمى‏دن. باز كلاغ‏ها از مترسك يه حسابى مى‏برن. اينا از ما هيچ حسابى نمى‏برن!

روز - خارجى - يكى از فرعى‏هاى خيابان بهار

در خيابان بهار يك فرعى هست كه به خيابان شريعتى راه دارد. اين كوچه يك‏طرفه است. اما طبق معمول از طرف مقابل هم به اندازه كافى و وافى اتومبيل و موتور مى‏آيند.

متخلفين با انصاف وقتى مى‏بينند، اتومبيلى از روبرو مى‏آيد، كنار مى‏كشند و راه مى‏دهند تا اتومبيلى كه راه از آنِ اوست بگذرد و بعد به خلافشان ادامه مى‏دهند.

اما متخلفين بى‏انصاف از دور چراغ مى‏زنند. يعنى من دارم خلاف مى‏آيم. بكش كنار!

اما متخلفين بى‏انصاف و به قول خودشان «با حال»! چراغ مى‏زنند و عشق‏اله مى‏رسانند و با لبخند - كه معنى‏اش اينست كه چكار كنيم، چاره‏اى نداريم. مملكت نيست كه…. - اشاره مى‏كنند بكش كنار تا رد بشيم!

يكبار كه از اين فرعى و در جهت درست، مى‏گذشتم، يكى از اين متخلفين بى‏انصاف و با حال! از روبرو چراغ زد من به راهم ادامه دادم. او مى‏آمد و چراغ مى‏زد. تا رسيد شاخ به شاخ من. چند اتومبيل كنار كوچه پارك كرده بودند و فقط براى گذر يك اتومبيل راه بود.

 با پررويى و لبخند حاكى از با حالى! چراغ زد و اشاره كرد كه برو عقب تا به جايى برسيم كه من رد بشم! من فقط ايستاده بودم. خورشيد به شيشه‏ى او مى‏تابيد و من در تاريك‏روشنى بودم. چند بار ديگر چراغ زد و بالاخره طلبكارانه پياده شد و عصبى به سمت من آمد كه يقه‏گيرى كند. وقتى كنار پنجره من رسيد، مرا شناخت.

 كمى خودش را جمع كرد. لبخند حاكى از با حالى‏اش دوباره روى لبانش نشست و گفت : شما ديگه چرا؟ شما كه آدم بافرهنگى هستى. شما الگوى جامعه‏اى. ما بى‏فرهنگيم. حالا دنده عقب بگيرد تا رد شيم. رفت و سوار اتومبيلش شد و دنده يك گذاشت و اشاره كرد كه برو عقب!

رضا کیانیان در نشست مطبوعاتی فیلم همیشه پای یک زن در میان است


روز - خارجى - ظهر عاشورا - خيابان‏

نمى‏دانم چرا، ولى روزهاى تعطيل و بخصوص تعطيلات مذهبى بيشتر مردم در خيابان‏ها هيچ قانونى را رعايت نمى‏كنند.

از هر جايى مى‏گذرند و به هر طرف كه بخواهند مى‏رانند.

يك روز عاشورا كه از خانه حافظ احمدى برمى‏گشتم، نذرى گرفته بودم و به خانه مى‏بردم. به چهارراهى رسيدم و چراغ قرمز شد. ترمز كردم و ايستادم. اتومبيل پشتى كه گويا انتظار نداشت من ترمز كنم، با شدت بيشترى ترمز كرد تا به من اصابت نكند.

بوق زد كه حركت كن. با اشاره چراغ قرمز را نشانش دادم. پياده شد و گفت :

نوكرتم، امروز مال امام حسينه. چراغ قرمز و سبز نداريم. راه بيفت.

به من كه رسيد. مرا شناخت. سلام كرد و گفت : از شما بيشتر از اينا انتظار داشتيم. يك هنرپيشه باحال كه روزعاشورا پشت چراغ‏قرمز واى‏نمى‏سته. شورحسينت كجارفته؟
The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.
نظرات کاربران
ثبت نظر
نام شما
ایمیل شما
نظر شما
ارسال به دوستان
نام شما
ایمیل شما
ایمیل گیرنده
توضیحات
کد امنیتی
کد CAPTCHA
کدی که در زیر نمایش داده شده است را وارد نمایید
:                شبکه های اجتماعی پرشین پت را دنبال کنید 

face.jpg (205×206)   tw.jpg (204×224)pin.jpg (204×224)

جدیدترین مقالات

◄ گدایی کردن در حیوان شما
◄ عقیم سازی
◄ جوش در سگ ها
◄ ورزش دادن گربه ها
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از گربه
◄ کتامین
◄ كتاب(7)
◄ چه مواد غذایی برای سگ مفید است؟
◄ چگونگي نصب برنامه و ورود به برنامه
◄ فيبر ها
◄ انتخاب اسم برای سگ نر
◄ حالا من چی کار کنم ؟
◄ گربه های ناز نازی
◄ German Shorthaired Pointer
◄ فروش گربه پرشین کت
◄ فصل چهارم
◄ گربه و نازایی ! توهم یا واقعیت؟
◄ مهناز افشار و دلفین
◄ British Shorthairs
◄ ماهي و ماهي خور
◄ شباهت حيوانات
◄ بستنی قهوه گربه
◄ Dog Fashion
◄ دکتر هومن و جراید
◄ انگل های داخلی در سگ ها
◄ معرفی دکتر شیری
◄ iهیولا ها
◄ قارچی معده در پرندگان
◄ پرورش لارو آناباتوئیدها (ترجمه)
◄ Metynnis Fasciatus
◄ شارک دم قرمز - Red Tailed Shark
◄ اپیلاتی دهان آتشی - firemouth epiplaty
◄ اطلاعات عمومی خانواده سیکلیده ها 2
◄ دراگون – Dragon
◄ مارماهی الکتریکی - electrophorus electricus
◄ سیچلاید های افریقایی
◄ اسب دریایی - Hippocampus
◄ جلبک ها اکواریوم های اب شیرین
◄ بخاری آکواریوم - Aquarium Heater
◄ انجماد اسپرم - How To Glaciation spermatozoon
◄ رفتار درماني براي سگها
◄ پولیوما ویروس در پرندگان
◄ تغذیه ایگوانا
◄ قیمت روز خودرو
◄ سگ پیتبول
◄ شی هوا هوا
◄ Belgian Sheepdog
◄ پیشینه سالوکی (تازی)
◄ رژیم غذایی مناسب برای مقابله با سوءهاضمه در اسب (ترجمه)
◄ راهنمای کلی برای نگهداری از سگ
◄ آموزش استفاده از جعبه خاک به خرگوش
◄ ایورمکتین در سگ ها
◄ گربه نژاد هیمالین
◄ تراریوم برای خزندگان
◄ غدای بچه گربه
◄ یازده سال اسارت سگ
◄ حقوق حیوانات از ۱۴ قرن قبل در اسلام مطرح شده است
◄ سگ در ایران باستان
◄ رفتار شناسي در حيوانات
◄ مردی که سگ همسایه اش را خورد+عکس
◄ Z
◄ بیضه ها
◄ انگل ژيارديا (اين تک سلولي خطرناک)
◄ "وگانیسم"
◄ عمر حیوانات چقدر است
◄ نگهداری از رتیل اوسامبارا بابون
◄ یوزپلنگ
◄ خرگوش به عنوان حیوان خانگی
◄ درماتوفیتوز (Dermatophytosis)
◄ کم خونی فقر آهن در گربه ها
◄ انواع مسمومیت های شیمیایی و غذایی در سگ
◄ حیوانات در برف
◄ زشت‌ترین سگ دنیا»
◄ پیراهنی برای عاشقان گربه
◄ نی نی های بامزه در لباس حیوانات
◄ پرشین پت نماینده انحصاری فربیلا در ایران
◄ چرا سگ ها به دنیال دم خود میگردند
◄ | German Wirehaired Pointer
◄ Redbone Coonhound
◄ Chinook
dram film izle