درسهایی از زلزله هاییتی
دانش - راجر بیلهام، عضو هیاتعلمی دانشکده علوم زمینشناسی دانشگاه کلرادو، از اولین زلزلهشناسانی است که بعد از زمینلرزه اخیر هاییتی، از این کشور بازدید کرده و به بررسی عوامل منجر به این تلفات هولناک پرداخته است.
راجر بیلهام: با آمار رسمی 230هزار نفری تلفات
زلزله و هزاران نفری که در زیر آوارها مدفون شدند، زمینلرزه 12 ژانویه / 22 دیماه گذشته در هاییتی، بیش از دو برابر مرگبارتر از هر زمینلرزه 7 ریشتری بود که تاکنون اتفاق افتاده است. من در بازدید خود از این کشور که در نخستین روزهای پس از وقوع
زلزله انجام شد، دریافتم که دلایل این امر کاملا واضح و آشکار است: بناهای این شهر از همان لحظه ساخت محکوم به فنا بودند. هر اشتباهی را که تصور کنید در این شهر اتفاق افتاده بود: از سیمان نامرغوب و مخلوط با ماسه نمکی گرفته تا استفاده از فولاد شکننده و اشتباههای مهندسی و اجرایی در اتصال تیرآهنهای ستونها و طبقات، و موارد متعددی از این دست.
تقویت امواج لرزشی گذرنده از صفحات نرم رسوبی که بیشتر ساختمانها بر روی آنها ساخته شده بود، منجر به فروپاشی آنها شد. تا حدی به این دلیل و تا حدی به دلیل تداوم گسل به سوی غرب، خرابیها در تپههای بستر سنگی جنوب شهر کمتر بود و روی صفحات ساحلی در نزدیکی لئوگان در سی کیلومتری غرب شهر، خیلی بیشتر. ولی نجات برجهای بسیار سنگین مخازن آب در مناطق نابودشده نشانگر این بود که اگر همه ساختمانهای منطقه قواعد مهندسی را رعایت میکردند، میشد از این فاجعه اجتناب کرد.
مرگ و مصدومیت 15درصد از جمعیت 2.5 میلیون نفری پورتوپرنس و مناطق حاشیهای آن، و تقریبا 1.5 میلیون نفری که بیخانمان شدهاند، نتیجه چندین دهه ساخت و ساز بدون نظارت است که دولت محلی بدون توجه به اینکه این ناحیه بین دو صفحه جغرافیایی قرار گرفته است، مجوز آن را صادر میکرد. پیش از این زلزلهشناسان زیادی در مورد خسارات وقوع
زلزله در این بخش از مرز صفحه کارائیب، گفته و نوشته بودند. البته بدیهی است که حتی اگر گوش شنوایی هم پیدا میشد که به این اخطارها توجه کند، با توجه به اوضاع اقتصادی
هاییتی نمیشد انتظار داشت که این کشور بتواند از پس هزینههای کمرشکن مقاومسازی ساختمانها برآید.
درسهای این فاجعه کم نیست؛ هم برای زلزلهشناسان، هم برای صنعت ساختمان و برای جامعه جهانی توسعه. رهبران جوامع، مسئول ایمنی شهروندان خود هستند و باید به پیشبینیهای زلزلهشناسان که بر مبنای خسارتهای مکرر وقایع پیشن است، توجه کنند.
غافلگیری بیشتر؟
یکی از مهمترین پرسشهایی که مطرح میشود، این است که آیا باید در آینده نزدیک انتظار حادثه دیگری را داشته باشیم یا خیر؟ لرزه اصلی 12 ژانویه و پسلرزههای آن در گسل Enriquillo اتفاق افتاد که از شرق به غرب و در مرز شمالی صفحه کارائیب گسترده شده است. زلزلهها سبب میشوند که این صفحه به طور میانگین سالانه 8 میلیمتر جابجا شود، و 12 میلیمتر دیگر در سال نیز در اثر حرکت رو به شرق این صفحه توسط یک گسل موازی دیگر در شمال هیسپانیولا جذب میشود. در سال 1751 / 1130 زلزلهای بزرگ در شرق پورتوپرنس تقریبا تمام ساختمانهای شهر را از بین برد. در سال 1770 / 1149، زلزله دیگری شهر بازسازیشده را دوباره نابود کرد که احتمالا، ناشی از همان گسلی بود که منجر به زلزله اخیر شد. از آن زمان تا همین اواخر، این گسل قفل شده و صفحه کارائیب را تقریبا 2 متر عقب نگاه داشته بود؛ تا اینکه این عقبماندگی در زمستان گذشته جبران شد. در نتیجه، خبر خوب این است که به نظر میرسد این زمینلرزه، تمام انرژی ذخیرهشده در این گسل از سال 1770 تاکنون را آزاد کرده است.
ولی دو جنبه ناراحتکننده
زلزله با این پیشبینی در تعارض است. اولی این است که پژوهشهای میدانی در مرکز
زلزله هیچ گسیختگی سطحی را در بالای گسل مرزی این صفحه نشان نمیدهد. این با تصاویر راداری نیز همخوانی دارد که قبل و بعد از
زلزله از فضا گرفته شده و نشان میدهند که گسل از 8 کیلومتر زیر زمین شروع میشود، ولی دستکم 2 کیلومتر زیر سطح تمام میشود.
با کاوش در گسلهای سطحی میتوان تاریخ زلزلههای پیشین را از طریق واحدهای جغرافیایی قابل تعیین، تا چندین هزار سال پیش مطالعه کرد. با داشتن چنین اطلاعاتی از گذشته میتوان زمان و اندازه احتمالی رخدادهای آتی را محاسبه کرد. ولی اگر
زلزله اخیر هیچ ردی از خود باقی نگذاشته باشد، آنگاه این احتمال وجود دارد که رخدادهای بسیاری نیز در گذشته به همین ترتیب از دید زمینشناسان پنهان مانده باشد!
علاوه بر آن، غیاب یک گسل سطحی به معنای این است که هنوز انرژی الاستیک در چند کیلومتر بالایی گسل باقی مانده است. چنین انرژی محصوری میتواند بر شدت یک
زلزله بیافزاید و قدرت تخریب آن را بیشتر کند؛ و یا این که به آرامی و به صورت یک لرزش آرام لایههای کم عمق یک گسل آزاد شود.
فشار ساختمان
نگرانی بیشتر این است که مناطق مجاور گسل در شرق و غرب گسست زیرسطحی اخیر، اکنون به دلیل فشاری که به آنها منتقل شده است در نزدیکی نقطه شکست قرار گرفتهاند. زلزله در این گسلهای مجاور میتواند به همان قدرت زلزله 12 ژانویه و یا حتی بیشتر از آن باشد. محاسبات نشان میداد به احتمال 1 تا 2 درصد، زلزله 7 ریشتری دیگری در این نواحی تا قبل از 22 فوریه / 1 اسفند اتفاق میافتد، که البته چنین نشد. چنین پیشبینیهایی کاملا علمی نیست و زلزلههای پیوسته که به این ترتیب تحریک شدهاند، ممکن است در اثر فرایندهایی که هنوز ناشناخته هستند، ماهها و یا حتی سالها به تاخیر بیفتند. با این وجود شکی وجود ندارد که لرزه اخیر احتمال وقوع یک زلزله دیگر را بالاتر برده است. البته این را نیز باید گفت که اگر این زلزله احتمالی همین امروز اتفاق بیفتد، قدرت و خسارات آن کمتر از این است که 20 تا 30 سال دیگر و بعد از بازسازی شهر اتفاق بیفتد، چرا که اکنون ساختمانها تخلیه شدهاند و مردم در چادرها زندگی میکنند.
خیلی از شهرهای دیگر نیز در مسیر زلزلههای مرگبار قرار دارند، و برخی از آنها، مانند پورتوپرنس و توکیو (که در سال 1923 / 1304 در اثر یک
زلزله تخریب شد)، پایتختهایی هستند که در اثر وقوع
زلزله در آنها، زندگی در کل کشور فلج میشود. تهران، کاتماندو، استانبول و سرینگر، شهرهای بزرگ دیگری هستند که هم مستعد زلزلههای ویرانگر هستند و هم وضعیت ساختمانسازی مناسبی ندارند. بیشتر جزایر شمال و شرق دریای کارائیب، وجود خود را مدیون فرایندهای لرزشی در لبه صفحه کارائیب هستند، و شهرهای آنها باید همواره آماده زمینلرزه بعدی باشند.
زمینلرزههای ویرانگری که از سال 1999 / 1378 بهاین سو در ترکیه، تایوان، سوماترا، کشمیر و سیچوان رخ داد، نشان داد که خطوط راهنمای اولیه مهندسی برای مقاومسازی در برابر
زلزله در ساختارهای حیاتی شهری (مدارس، بیمارستانها و ایستگاههای آتش نشانی)، مفاهیم بیگانهای برای مقامات مسئول محلی است و معمولا نادیده گرفته میشوند. تقریبا 80 درصد مدارس در پورتوپرنس فرو ریختهاند و نسبت مشابهی نیز در
زلزله 2005 / 1384 کشمیر حاکم بود. ایستگاههای پلیس و زندانها را نیز باید به ساختارهای حیاتی شهر اضافه کرد. تا پیش از این، هیچگاه اتفاق نیفتاده بود که چهارهزار مجرم خطرناک در شهر زلزلهزدهای رها شوند، آن هم شهری مانند پورتوپرنس که بخش عمدهای از نیروی پلیس خود را در اثر
زلزله از دست داده بود.
از آغاز قرن بیست و یکم، زمینلرزهها به طور مستقیم و یا غیرمستقیم (شامل سونامی) جان بیش از 640 هزار نفر را گرفتهاند که این میزان، چهار برابر بیش از دو دهه گذشته است. اگر ساختمانها در برابر
زلزله مقاوم نشوند، آمار مرگ و میر در شهرها با افزایش جمعیت بیشتر هم خواهد شد.
زلزلههای مناطق شهری فشار زیادی را هم به اقتصاد جهانی وارد میآورد. تاکنون حدود 3 میلیارد دلار کمک جهانی به
هاییتی وعده داده شده تا به بازسازی این کشور کمک شود. حتی اگر نیمی از این رقم هم به بازسازی تقریبا 250هزار مسکن و هزاران زیربنای اقتصادی و مدنی تخریب شده اختصاص یابد، در مجموع سرانهای کمتر از 5هزار دلار به هر ساختمان اختصاص خواهد یافت. با در نظر گرفتن اینکه بعد از زلزلههای کمتر مخرب در کشورهای در حال توسعه تقریبا بین 3 تا 10 میلیارد دلار صرف بازسازی مناطق
زلزله زده شده است، بازسازی ساختمانها به نحوی که در برابر
زلزله مقاوم باشند، نیاز به بودجهای چندین برابر کمکهای کنونی دارد، حتی اگر از از مواد اولیه و نیروی کار محلی استفاده شود.
از آنجاکه پروژههای ساختمانی فرصتهای شغلی متعددی را در دهههای آتی در
هاییتی ایجاد خواهند کرد، مهندسان
زلزله بر اهمیت آموزش پیمانکاران و کارگران ماهر ساختمانی تاکید میکنند. حتی پیش از کمکهای مالی بیشتر باید بر فشارها بر این کشور افزود تا یک نظام ساختمانسازی مناسب در این کشور شکل بگیرد و کادری از مهندسان ناظر ساختمان برای نظارت بر حسن اجرای این قوانین به وجود بیایند.
در صورتی که مقررات الزامی حداقلی در ساختمانسازی در تمام شهرهای دنیا و علیالخصوص در شهرهایی با تاریخی پر از زلزلههای پیشین الزامی شود، بار زلزلههای محلی بر اقتصاد جهانی به شدت کاهش خواهد یافت. پیشبینی دو برابر شدن جمعیت جهان در آینده نزدیک به این معنی است که ما باید بیش از هر زمان دیگری در طول تاریخ به ساختمانسازی رو بیاوریم.
در زلزلههای اخیر، ساختمانها نقش سلاحهای کشتار جمعی را داشتند. اکنون زمان آن رسیده است که سازمان ملل متحد ماموریت جدیدی را در این زمینه تعیین کند: تشکیل گروهی از ناظران بینالمللی برای حصول اطمینان از این که افراد، ساختمانهایی نمیسازند که موجب مرگ ساکنان آن شوند.