روزگارنو: با اين ادعاها مأموران وارد اين خانه مرموز شدند و خود را در برابر صحنهاي هولناك ديدند، مادر و دختر هر دو قرباني توطئهاي شوم شده و از پاي درآمده بودند.
تحقيقات ميداني نشان داد كه عامل جنايت با قربانيان آشنايي داشته و بدون هيچ مقاومتي از سوي مادر و دختر دانشجو وارد قتلگاه شده و به اجراي نقشه بيرحمانهاش دست زده است.
با همين فرضيه كارآگاهان تحقيقهاي خود را روي آشنايان مادر و دختر متمركز كردند و دريافتند پسرخاله اين پيرزن كه به خاطر قتل در زندان وكيلآباد مشهد به سر ميبرد با مرخصي از آنجا بيرون آمده و ديده شده است به خانه مادر و دختر رفته بود و از سوي ديگر پسر خانواده كه معتاد بود نيز مدنظر گرفته شد.
ابتدا پسر خانواده تحت بازجويي قرار گرفت و ادعا كرد به خاطر مصرف موادمخدر با خانوادهاش درگير شده و از سالها پيش خانه را ترك كرده است.
كارآگاهان در تحقيق از اين پسر افيوني ديدند كه وي نميتوانسته قاتل مادر و خواهرش باشد و اين در حالي بود كه تحقيق از همسايههاي قربانيان كليد اين معما را در اختيار تيم تحقيق قرار داد.
يكي از همسايهها به مأموران گفت: چندي پيش زن همسايه به خانه ما آمد و از من كمي زردچوبه خواست. به وي گفتم ساعت 11 شب است! ميخواهي شام درست كني؟
وي گفت: مهماني دارم كه از مدتها پيش به خاطر قتل در زندان است و حالا به مرخصي آمده و ميخواهم برايش شام خوبي درست كنم.
ادعاي اين زن همسايه سرنخ اصلي قاتل را در اختيار مأموران قرار داد و اين جوان 29 ساله تحت تعقيب قرار گرفت.
حميدرضا وقتي در مراسم تدفين مادر و دختر در قبرستان بود، شناسايي و از سوي پليس به دام افتاد.
اين مرد پذيرفت كه شام آخر را نزد قربانيان بوده و وقتي ميشنود دخترخالهاش اصرار دارد تا با دختر دانشجوي وي ازدواج كند از كوره در رفته و دست به جنايت زده است.
گفت و گو با قاتل
«حميدرضا» وقتي از زندان آزاد شد تصور نميكرد با دو قتل ديگر به سلول خود برميگردد؛ شوك گفتوگويي اختصاصي با اين
جنايتكار انجام داده كه ميخوانيد:
چند سال داريد؟
29 سالهام.
چه جرمي داشتي؟
قتل.
چطور و كجا؟
بچه بودم كه پدر و مادرم به اتهام مواد مخدر دستگير شدند و به زندان افتادند كه البته الآن هر دو ديگر زنده نيستند. تا كلاس اول ابتدايي درس خواندم و بعد براي امرار معاش درس را رها و سراغ كار رفتم. 10 سال پيش با دختري آشنا شدم كه فكر ميكردم همسر آرزوهايم است و به وي علاقهمند شدم. يك سال از آشنايي ما ميگذشت كه مردي مزاحم نامزدم شد. آن زمان غيرتي شدم و اين مرد مزاحم را كشتم.
چند ساله زندان هستي؟
9 سال بدون هيچ مرخصي در زندان وكيلآباد مشهد زنداني بودم.
كي آزاد شدي؟
8 ماه پيش با وثيقه آزاد شدم.
اعتياد داري؟
نه! به هيچ مخدري اعتياد ندارم و قرار بود با همان دختر مورد علاقهام ازدواج كنم.
چرا دخترخالهات و دخترش را كشتي؟
اصرار داشت با دخترش ازدواج كنم.
ازدواج نميكردي، چرا آنها را كشتي؟
نميدانم چطور اتفاق افتاد. از كار خودم پشيمانم.
از روز حادثه بگو؟
روز 11 خرداد از مشهد به سرخس رفتم و شام در خانه آنها مهمان بودم. پس از شام دخترخالهام اصرار كرد كه با دخترش ازدواج كنم. اما من نامزد داشتم و تمايلي به ازدواج با اين دختر نداشتم. با وي جر و بحث كردم و او سيلي محكمي به گوشم زد. من از كوره در رفتم و دخترخالهام را به قتل رساندم.
ميخواستم از خانه بيرون بروم كه دخترش وارد شد و با ديدن جسد مادرش شروع به داد و فرياد كرد. من نيز وي را هل دادم و سپس او را به قتل رساندم.
با جنازهها چه كردي؟
تا بعدازظهر روز بعد آنجا ماندم سپس اجساد را رها و در خانه را قفل كردم و به پمپ بنزين خروجي شهر سرخس رفتم.
كليد خانه دخترخالهام را به گوشهاي پرت كردم و با خودروي سمند به مشهد برگشتم.
سر مزار آنها دستگير شدي، آنجا چه ميكردي؟
پس از قتل دچار عذاب وجدان شدم. وقتي فهميدم جسد دخترخاله و دخترش را به پزشكي قانوني مشهد بردهاند خودم دست به كار شدم و همه كارهاي پزشكي قانوني و ترخيص جنازهها را انجام دادم.
پس از تحويل جنازهها در بهشت رضا به همراه جنازهها به سرخس رفتم. خيلي از كاري كه كرده بودم پشيمان بودم. سرانجام در قبرستان وقتي كه مشغول دفن جنازهها بوديم مأموران من را دستگير كردند.