آن هنگام که شاد هستی چنان نخند که از غریو خنده هایت غم ها بیدار شوند چرا که این دو همسایه دیوار به دیوارند.وجود سختی در زندگی امری طبیعی است اما آنچه سبب تفاوت انسانهای بزرگ از سایر افراد می شود آنست که بزرگان از سختی ها پلی برای صعود می سازند و دیگران در مقابلشان سر خم می کنند.
این جملات زیبا وتاثیرگذار گاهی برای کسانی که خسته اند ,بریده اند و یا حتی تنبلی می کنند مثل تیری است که بر پیشانی می نشیند و فریاد می کنند که موفقیت داستان است و دستیابی به آن غیر ممکن و آنچه در این سلسله گزارش ها مطرح می شود ساخته ذهن نویسنده.اما آنکه در پی موفقیت است پیروزی را باور دارد و تنها درجهت تحقق آن گام برمی دارد.همچنانکه نوید در این مسیر گام برداشت و همچنان پیش می رود.
وقتی نوجوان بود در بین اعضای خانواده به گیجی و بی دست و پایی مشهور بود. در شرح گیج بازی نوید همین بس که روزی در دوران دانش آموزی برای خرید دفترچه به مغازه رفت . مادر سعید که خیلی فرزندش را دوست داشت و می خواست رسم زندگی به او بیاموزد توصیه کرده بود هنگام خرید چانه بزند تا به قیمت بهتری خرید کند.نوید قبلا تحقیق کرده ! بود که هر دفتر چه 30 تومان است .قیمت دفترچه را از فروشنده جویا شد و ایشان هم گفت قیمت هر دفترچه 25 تومان است.
او هم با اعتماد به نفس تمام 30 تومان به مغازه دار داد و اصرار می کرد که نمی شود تخفیف بدهید. دفترچه همه جا30 تومان است و من بیشتر نمی دهم!!
این ماجرا تا مدتها به جوک خانواده سعیدی تبدیل شده بود و همه می گفتند باید هنگام خرید حتما نوید را با خودمان ببریم!!
و دریک حرکت محیر العقول دیگر درست پس از اتمام ترم یک مهندسی عمران از دایی اش می پرسید:
دایی جان این رادیاتور شوفاژ که زیر پنجره گذاشته اند هنگام باز بودن پنجره خاموش نمی شود . خیلی خطرناک است!!
اما علی رغم این گیج بازی ها نوید خان یک ویژگی بسیار مثبت داشت که تا امروز بسیاری از عیب هایش را پوشش می دهد او بسیار بلند همت واهل تلاش است . در نظر او خستگی هیچ معنایی ندارد اگر از موضوعی سر در نیاورد لازم باشد 1000 بار هم می پرسدحتی به قیمت کچل کردن شما.
او همچنین در انتخاب دوست بسیار هوشمند است و همیشه کسانی را به دوستی انتخاب می کند که پرتلاش ,اهل علم و عمل باشند این امر هم در موفقیت های او بی تاثیر نبوده است.
پس از دو بار کنکور بالاخره در رشته عمران در شهر تبریز پذیرفته شد.برای فردی که تا قبولی دنشگاه از دروازه قزوین آنطرف تر نرفته چهار سال زندگی در تبریز مانند یک کابوس است.
برای نوید خان هم زندگی دانشجویی و زندگی دریک خانه 70 متری با چهار هم دانشگاهی دیگر کارساده ای نبود.از طرفی خانواده ثروتمندی هم نداشت که حمایتش کنند.مادرش باکار در منازل مردم پولی در می آورد و برایش می فرستاد.
اما نوید از فرصت ها بیشترین استفاده را برد و با مطالعه زیاد موفق شد دانشگاه را با بهترین معدل به اتمام برساند.
بعد هم باکمک یکی از دوستانش در شهرداری منطقه 10 تهران استخدام شد. هنوز هم گیج به نظر می رسد اما کارش را خوب بلد بود و به سرعت پیشرفت کردو توانست علاوه برشهرداری در یک شرکت خصوصی هم به صورت پاره وقت مشغول کار شود.
طراحی ساختمان فروشگاه شهروند خیابان آزادی تنها یکی از طراحی های موفق اوست.
نوجوانی که روزگاری مایه خنده اعضای خانواده بود و کمتر کسی فکر می کرد بتواند بند کفش هایش را به تنهایی ببندد توانسته سری در سرها درآورد و چندین کارگر درپروژه های عمرانی او مشغول به کارند.
نوید خان اما در انتخاب همسر چندان هم خوش شانس نبود و زندگی اولش به جدایی انجامید. شانس آورد که همسرش مهریه چندصد سکه ای اش را بخشید در غیر اینصورت احتمالا امروز در زندان بود و شرح موفقیت هایش هم گفتنی نبود.
آقای سعیدی از همسر دومش یک دختر دارد و با ثروت خوبی که از ساخت و ساز بدست آورده روزگار نسبتا مرفهی را می گذراند.
The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.