بالاخره حق انتخاب با كیه؟!
یكی از مهمترین نمایشهای در حال اجرا در تالار مولوی،
«بالاخره این زندگی مال كیه؟» با نمایشنامهای از
«برایان كلارك» و كارگردانی
«اشكان خیلنژاد» است كه خوشبختانه توانسته با اقبال عمومی مواجه شود. البته نباید از این نكته غافل شد كه از مهمترین دلایل این موفقیت،شاید نمایشنامه فوقالعاده «برایان كلارك» است كه موقعیتی پیچیده و دشوار از تقابل انسان با تصمیمگیری و احقاق حق خود در
زندگی را با زبانی روان و آمیخته در طنزی ظریف و گزنده تصویر كرده است. داستان نمایش از تلخی عمیقی برخوردار است كه اگر طنز بهموقع و هوشمندانه نویسندهاش در میان نبود، تحمل آن همه اندوه یك مرد به پایانرسیده بسیار دشوار بود.
«بالاخره این...» در قالب یك اثر نمایشی، از بار دراماتیك مناسبی برخوردار است كه بهرغم زمان نسبتا طولانی و تا حدودی كسالتبار نمایش، تماشاگر را با خود همراه میكند. طراحی صحنه و دكور (كار
سعید حسنلو) كاملا در خدمت متن و محتوای اثر است و به بازیهای یكدست و هماهنگِ بازیگران نیز كمك ویژهای برای بهرهگیری از فضای تحرك و بازی خود كرده. با اینهمه نكته قابلتوجه كارگردانی درست و دقیق اشكان خیلنژاد و بازیهای كمنظیر بازیگران است. بخصوص نباید از بازیهای ستایشبرانگیز
نوید محمدزاده، هومن كیایی و
ندا گلرنگی غافلگیر شد كه بهشدت در نقش خود ذوب شدهاند و هر شب به مدت 90 دقیقه در جلد پرسوناژهایشان میخزند. گرچه جای این تاسف نیز باقی میمانَد كه چرا خیلنژاد در كارگردانیاش كمی از گُلدرشتی و پررنگی نقش محمدزاده نكاسته تا تلاش سایر بازیگران برای ایفای تا این حد هنرمندانه نقشهایشان نیز به چشم بیاید و در سایه نقشِ هریسن گم نشوند. اینجا بنابر اقتضای متن،پرسوناژ هریسن بیش از حد مورد توجه قرار میگیرد و انگار او تنها بازیگر این مجموعه بیمارستانی است.اما واقعیت آنست كه سایر نقشها به همان اندازه اهمیت دارند كه نقش هریسون و باز هم اِیكاش مجریان گریم، محمدزاده را برای ایفای این نقش كمی پیرتر میكردند تا حضور او در مقام یك استاد دانشگاه مجسمهساز كه قطعا سن و سالی از او گذشته، منطقیتر جلوه كند. در مورد محتوای نمایش هم باید گفت گزینش اثری درباره حق انتخاب و تعیین سبك زندگی، بهنوعی میتواند دغدغه همه انسانها در قرون و ملل مختلف باشد.آزادیخواهی و انتخاب سرنوشت در این نمایش،شكلی نمادین است از فضای اجتماعی یك آرمانشهر كه بالاخره در این مبارزه برای كسب حق طبیعی فردی،برخلاف همیشه این اندیشه سالم و آزاد است كه پیروز است، حتی اگر آن اندیشه، آگاهانه مرگ را سرنوشت محتوم خویش قرار داده باشد.اشاره صریح هریسن به دكتر اِمرسن در پاسخ به اتهام بیرحمیاش برای انتخاب مرگ و كشتن یك بیمار زنده، پیام روشن و درستی است كه نه تنها به او،كه خطاب به جماعت نظارهگر این
زندگی بیفایده بیان میشود:
«بیرحمانهتر اینه كه حق انتخابرو از كسی بگیرن كه نمیخواد زنده باشه»!
به نظر میرسد جمله هریسن در مورد مكان اجرای نمایش هم صدق میكند. گرچه سالن اصلی تالار مولوی نیاز نمایش را برآورده است و مشكلی در اجرا نیست، بعید به نظر میرسد اگر حق انتخاب برای مكان اجرا با خود خیلنژاد بود، سالن كوچكی چون تالار مولوی را انتخاب میكرد. آیا بهتر نبود چنین نمایشی با انبوهی از بهترین بازیگران این سالهای تئاتر و دكوری به این خوبی و پرزحمتی در یكی از سالنهای مجموعه تئاترشهر به اجرا میرفت؟ شاید در این صورت با اجرای شایسته و متفاوتتری از نمایش روبهرو میشدیم اما گاهی شرایط به آدم تحمیل میشود و معلوم نیست بالاخره حق انتخاب با چه كسی است؟!
The underlying connection was closed: Could not establish trust relationship for the SSL/TLS secure channel.