حقوق حیوان از دیدگاه صاحب جواهر
صاحب جواهر از ستاره های پرفروغ آسمان فقاهت شیعی است. او که در قرن 13 ق در نجف اشرف می زیست، رهبری مذهبی شیعیان را به عهده داشت. آثار و تألیفات عمیق، دقیق و بابرکت او میان فقیهان و دانشمندان شیعه از شهرت به سزایی برخوردار است.
کتاب ارزنده، جامع، دقیق و ماندگار او به نام «جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام» که دربردارنده یک دوره کامل فقه اسلامی است، به لحاظ دقت، جامعیّت، گزارش و نقد استدلال های فقیهان پیشین، نقل روایات و بهره برداری بسیار مناسب از آن ها برای استنباط احکام شرعی میان مجتهدان و محققان از شهرت خاصی برخوردار است.
این کتاب گران سنگ که اکنون در 43 مجلد به چاپ رسیده به صورت ابزار اجتهاد و قدرت بر استنباط احکام شرعی درآمده است.
امام خمینی ـ قدس سره ـ تأکید داشت که باید همان روش اجتهاد
صاحب جواهر را ادامه داد و می فرمود: من همان روش فقه جواهری را مورد تأکید قرار می دهم.
این فرزانه جاوید درباره
حقوق حیوانات مطالب ارزنده ای دارد و بررسی آن ها نشان می دهد که فقه اسلامی در این باره روش هایی ارایه می دهد و مردم را به شیوه ای از زندگی فرا می خواند که سلامت، سعادت و نشاط حیوانات مرتبط با زندگی انسان ها نیز تأمین شود.
لازم به یادآوری است که فقیهان قبل و بعد از او نیز در این باره نکته های قابل توجهی مطرح کرده اند. عالمان وارسته، پیوسته بر پیروی از سیره اهل بیت عصمت ـ علیهم السلام ـ درباره
حقوق حیوانات تأکید داشته اند و خود براساس آن عمل می کرده اند.
درباره محقق اردبیلی (م 993 ق) نقل کرده اند که او هرگز مرکبش را تازیانه نمی زد؛ نصف راه را سواره و نصف دیگر را پیاده می رفت و هر وقت
حیوان میل به چرا پیدا می کرد، جلو او را نمی گرفت.
در قصص العلماء آمده است:
«گویند که مسجد شاه اصفهان به دستیاری چند نفر از سلاطین صفویه انجام پذیرفت و اتمام آن در زمان شاه عباس شد. پس میل آن داشت که مقدس اردبیلی ... [از نجف] به اصفهان بیاید و در آن مسجد نماز جماعت بخواند ... شیخ بهایی را فرستاد که او را به نجف بیاورد. مجملاً اعیان دولت به سلطان عرض کردند که مقدس نمی آید پس باید شیخ بهایی را فرستاد که او را از نجف بیاورد ... و شیخ با جمعی به عتبات عالیات مشرف شدند و در نجف اشرف، مقدس [اردبیلی] را ملاقات نمودند ... و به هر نحو که بود او را راضی ساختند و تهیه سفر دیدند و هر چند سعی نمودند که مقدس بر اسب سوار شود، نشد و گفت که مرا حماری است که بر آن سوار می شوم. پس مقدس [اردبیلی] بر حمار خود سوار شد ... حمار مقدس [اردبیلی [آهسته راه می رفت. شیخ فرمود که
حیوان را تندتر براند. مقدس [اردبیلی] از این معنا امتناع نمود و گفت:
حیوان باید به اراده و اختیار خود راه برود. پس قدری که راه رفتند، مقدس [اردبیلی] پیاده شد. از سبب آن استفسار کردند. گفت: باید
حیوان را مراعات نمود و در بعضی مقامات سواره و در بعضی امکنه پیاده خواهم بود تا طریق عدالت مسلوک شود ... در جایی حمار وی شروع به چریدن نمود. پس شیخ تازیانه بر حمار زد که تند برود و مقدس [اردبیلی] را خوش آیند نشد و گفت: چرا حمار مرا اذیت کردی ... .»(1)
مرحوم «راشد» در شرح حال پدر مرحومش «حاج آخوند ملا عباس تربتی» و شیوه رفتاری و توصیه های او نسبت به حیوانات نوشته است:
«پس بیرون آمد و با هم به راه افتادیم. در راه گاهی هم چنان که می رفت نماز مستحب می خواند و گاه برای آن که من خسته نشوم مسأله ای فقهی یا آیه ای از قرآن یا مطلبی از علم اصول یا شعری از الفیه ابن مالک عنوان می کرد و می گفت در ترجمه این آیه یا در معنی این شعر یا مثلاً در اعراب این کلمه چنین گفته اند، به نظر شما چه می رسد و از این راه به طور غیرمستقیم مطلبی را به من می آموخت، تا آن که نزدیک به شش کیلومتر از راه را پیمودیم. در آن جا گفت: به نظرم تو خسته شده ای، قدری می نشینیم تا استراحت بکنی. در کنار راه که زمین تمیزی بود نشستیم و او مشغول نماز خواندن شد. در این هنگام مردی از اهالی روستایی که سه یا چهار کیلومتر دورتر از کاریزک بود و شش الاغ هیمه از کوه و صحرا جمع کرده و صبحگاهان به شهر برده و فروخته بود و اکنون به دِه خود باز می گشت و ریسمان ها را دسته کرده به هم بسته بر روی پالان الاغ ها آویخته بود و پالان الاغ ها پر از سیخ ها و خارهای بوته های هیمه بود و خودش بر یک الاغ سوار بود و پنج الاغ دیگر را با چوب می راند و در جلو خود می تازاند از جانب شهر رسید. چون چشمش به مرحوم حاج آخوند افتاد پیاده شد و جلو آمد و سلام و اظهار ارادت کرد و اصرار ورزید که بفرمایید سوار شوید. هر کدام بر یکی از آن الاغ ها با همان پالان های سفت و درشت و پر از سیخ و خار سوار شدیم. آن مرد می خواست الاغ ها را هم چنان با چوبی که بر گُرده و کپل های آن ها می زد تند براند که پدرم گفت: نه عموجان،
حیوان ها را نزنید، بگذارید به حال خود بروند. پس از آن گفت: لابد شما از دیشب، نیمه شب، این ها را به بیابان برده هیمه بار کرده و به شهر برده اید؟ گفت: بلی. پدرم گفت: خوب، کاه به اندازه کافی به این ها داده اید و گذاشته اید استراحت بکنند و پالان های این ها را برداشته اید و نگاه کرده اید که پشت این ها زخم نشده باشد؟ آن مرد جواب مثبتی نداشت. لهذا پدرم گفت: این
حیوان ها به شما خدمت می کنند، گناه دارد اگر به این ها رسیدگی نکنید یا بدن آن ها را زخم کنید و چند جا را در کپل آن ها نشان داد که با نوک تیز چوب زخم شده بود و مقداری به آن مرد درباره آن
حیوان های زحمتکش زبان بسته نصیحت و سفارش کرد.»(2)
مقصود آن است که عالمان دینی در نظر و عمل به این مسأله توجه خاص داشته اند و در واقع بررسی
حقوق حیوان در فقه شیعه پیش از
صاحب جواهر مطرح بوده و همو یکی از فقیهانی است که این مسأله را بررسی کرده است.
صاحب جواهر در این باره نوشته است:
«وجوب مراعات حقوق حیوان
اما نفقه چهارپایانی که انسان در اختیار دارد واجب است بدون هیچ اختلاف نظری میان فقیهان ـ و باید توجه داشت که کرم ابریشم و زنبور عسل نیز در زمره آن ها قرار دارد ـ چه آن حیوانات حلال گوشت باشند و چه حرام گوشت و چه از آن ها انسان نفعی ببرد و چه نبرد.(3) سکونی از امام صادق ـ علیه السلام ـ در این باره چنین روایت کرده است: چهارپا بر
صاحب خود شش حق دارد: بیش از طاقت
حیوان از او کار نکشد، پشت
حیوان را محلی که بر آن بنشیند و با دیگران سخن بگوید، قرار ندهد (بی جهت بر
حیوان سوار نشود). هرگاه پیاده می شود به فکر تهیه علوفه و خوراک
حیوان باشد. او را دشنام ندهد. به صورت
حیوان نزند؛ زیرا او تسبیح خدای را می گوید. هرگاه به آب رسیدند آب را بر او عرضه کند ...(4) و از حضرت رسول نقل شده است که فرمود: در شبی (شب معراج) مرا بر جهنم سیر دادند تا از چگونگی آن آگاه شوم. زنی را دیدم شکنجه می شود، از علت عذاب شدن وی پرسیدم، در پاسخ گفتند: او گربه ای را بست و به او آب و غذا نداد و رهایش نکرد و این عمل به مردن گربه انجامید و به همین دلیل است که عذاب می شود.
در همان شب معراج در بهشت زن بدکاره ای را دیدم، از علت داخل شدن وی به بهشت پرسیدم، در پاسخ به من گفتند: او بر سگی گذشت که در چاهی افتاده بود و از شدت تشنگی له له می زد، پس لباس خود را به چاه انداخت و آب آن را در دهان سگ فشرد [و این عمل را آن قدر تکرار کرد] که سگ سیراب شد و خداوند به همین دلیل او را بخشید.(5)
وجوب تأمین همه نیازهای حیوان
باید توجه داشت که نفقه حیوانات اندازه معینی ندارد و آن چه واجب است برآوردن نیازهای خوردنی و نوشیدنی و تهیه محل سکونت مناسب برای
حیوان است که با توجه به زمان و مکان و نوع
حیوان فرق می کند. البته
صاحب حیوان می تواند او را رها سازد تا
حیوان با چرا به زندگی خود ادامه دهد. در این فرض، اگر
حیوان بتواند با چرا نیازهای خود را برآورد، مشکلی در کار نیست و اگر نتواند، مالک
حیوان باید علوفه او را تأمین کند. اگر مالک از تأمین نیازهای
حیوان سرباز زند و نیز او را رها نسازد که در صحرا بچرد، در صورتی که
حیوان حلال گوشت باشد، باید او را ذبح کند، در غیر این صورت، یا باید او را بفروشد و یا نیازهای او را تأمین کند.
اگر مالک
حیوان نتواند یکی از امور یاد شده را انجام دهد حاکم به نیابت از او آن چه را مصلحت بداند انجام می دهد؛ بدین سان که اگر تهیه خوراک
حیوان از مال او مستقیماً امکان داشته باشد (مثلاً مالک دام، علوفه داشته باشد)، نیاز
حیوان را از مال او برآورده می کند و در غیر این صورت از طریق فروش اموال او، علوفه دام را تهیه می کند، و اگر مالک حیوان، مالی نداشته یا فروش
حیوان بیشتر به منفعت او باشد،
حیوان را می فروشد، و اگر اجاره آن بیشتر به نفع مالک باشد آن را اجاره می دهد، و خلاصه حاکم شرع در این مسأله باید مراعات مصلحت مالک را بکند و پیش از این بیان داشتیم که حاکم خود می تواند به طور مستقیم به این اقدامات دست یازد ولازم نیست مالک
حیوان را مجبور سازد که او خود نیازهای
حیوان را برآورد.
اگر
حیوان حلال گوشت نبوده و فروختن آن ممکن نباشد با این حال از آن روی که برخی از اجزای آن مانند پوست و پشم قابل استفاده و عرضه به بازار است و تذکیه (ذبح شرعی) آن امکان داشته باشد، در این فرض آیا باید مالک را بر تهیه خوراک و نیازهای دیگر
حیوان مجبور ساخت یا تذکیه آن نیز جایز است؟
در این باره میان فقیهان بزرگ شیعه اختلاف نظر است. شیخ طوسی (م 460 ق) ذبح آن را جایز نمی داند. لیکن به نظر می رسد تذکیه آن جایز باشد. اگر یکی از لوازم زندگی
حیوان مانند علوفه و ... در اختیار شخص دیگری باشد باید از او خریداری شود [و اگر وی نیاز اضطراری بدان نداشته باشد، فروختن بر او واجب است.]
اگر مالک علوفه و دیگر نیازهای حیوان، از فروش آن سرباز زند، شهید دوم، در کتاب گران سنگ "مسالک الافهام" نوشته است: همان طور که اگر جان انسانی در معرض خطر باشد و بتوان با تصرف غصبی در مال کسی او را نجات داد، در این فرض غصب جایز است، در این جا نیز برای بقای زندگی
حیوان تصرف غصبی جایز است و لازم است مثل یا قیمت آن به مالک مال مغصوب بازگرانده شود.
فقیه پرآوازه، علامه حلی (م 726 ق) در کتاب "قواعد الاحکام" در این باره نوشته است: اگر خوراک و یا دیگر نیازهای
حیوان فقط در دست یک نفر باشد برای ادامه زندگی
حیوان می توان آن را با زور و غاصبانه از او گرفت و نیازهای
حیوان را فراهم آورد.
فقیه عالی قدر، فاضل هندی در کتاب گران قدر "کشف اللثام" بر این باور بود ... که اگر کسی برخی وسایل پزشکی دام ـ از قبیل نخ جراحی ـ را در اختیار نداشت و راه مشروعی برای به دست آوردن آن نباشد، می تواند آن را از طریق تصرف غاصبانه فراچنگ آورد، همان طور که اگر خود انسان از گرسنگی در معرض تلف باشد برای حفظ جان خود به مقدار ضروری جایز است به زور و از سر اجبار به نیاز خود دست یابد؛ زیرا انسان و
حیوان هر دو دارای روح محترم هستند و از این زاویه با هم مشترک اند [از این روی حفظ هر دو واجب است] و نیز قاعده لاضرر درباره هر دوی آن ها جریان دارد ... .
اگر
حیوان بچه شیری داشته باشد، باید مالک اجازه دهد به مقدار کافی از شیر مادرش بنوشد؛ زیرا نوشیدن شیر به مقدار کافی از نفقه
حیوان به شمار می آید. برخی از فقیهان اهل سنت بر این باورند که تنها واجب است بچه
حیوان به مقدار ضرورت که بقای او را در پی داشته باشد و مانع مرگ او شود از شیر مادر بنوشد و لازم نیست به وی اجازه داده شود به مقدار کافی از آن بنوشد، لیکن این نظریه ضعیف و بی دلیل است. آری مالک در این فرض می تواند مقداری از شیر را که زاید بر خوراک بچه
حیوان است، بدوشد و نیز به مقداری که فرزند
حیوان می تواند با چریدن در صحرا غذای خود را تأمین کند، شیر مادر را بدوشد.
اگر دوشیدن شیر برای خود
حیوان به دلیل کمبود علف و یا هر دلیل دیگر زیان آور باشد، دوشیدن او جایز نیست. اما اگر دوشیدن شیر برای
حیوان و بچه اش ضرری نداشته باشد بهره نگرفتن از شیر او مکروه است و یا جایز نیست؛ زیرا به ضایع کردن مال می انجامد. لیکن مالک باید مراقب باشد تا آخرین قطرات شیر را از پستان
حیوان بیرون نکشد؛ زیرا سبب آزار او می شود.
مستحب است دوشنده شیر ناخن های خود را کوتاه کند تا
حیوان اذیت نشود. جایز نیست
حیوان باربر را به گونه ای بار کند و از آن بهره برد که طاقت آن را ندارد و به همین دلیل است که در روایات نهی شده است از سوار شدن سه نفر بر یک حیوان، و سزاوار است که برای زنبور عسل مقداری از عسل را در کندو نگه دارد. بلکه گروهی از فقیهان مانند شهید ثانی در "مسالک" نوشته اند: مقداری که عرفاً زنبور عسل در برخی از زمان ها مثل زمستان به عسل نیازمند است باید در کندو ذخیره شود تا از آن بهره برد، و مستحب است مقداری از حد ضرورت بیشتر نگه داری شود؛ مگر این که برای
حیوان زیان آور باشد.
نیز همانان گفته اند کرم های ابریشم چون از برگ توت ارتزاق می کنند باید مالکان آن ها به اندازه کفایت از برگ توت برایشان فراهم آورند و آن ها را از تلف شدن حفاظت کنند ... .»(6)
در این بخش مناسب می نماید درباره
حقوق حیوانات به سخن برخی از فقیهان معاصر اشاره شود:
«آیات و روایات فراوانی درباره
حقوق حیوان به ما رسیده است؛ به ویژه روایات که بسیار زیاد است و در واقع صدها حدیث در این زمینه از معصومان ـ علیهم السلام ـ وارد شده است که شرح آن ها در گرو تألیف کتابی خاص است.»(7)
خداوند متعال در قرآن می فرماید:
«و تفقد الطیر فقال مالی لا أری الهدهد»(8)
«[سلیمان] در جست و جوی آن پرنده [هدهد] برآمد و گفت: چرا هدهد را نمی بینم ... .»
«یا جبال أو بی معه و الطیر»(9)
«ای کوه ها و ای پرندگان! با او [داوود] هم آواز شوید.»
«قالت نملة یا أیها النمل ادخلوا مساکنکم»(10)
«مورچه ای گفت: ای مورچگان به لانه های خود بروید.»
«و الخیل و البغال و الحمیر لترکبوها و زینةً»(11)
«اسب ها و استرها و الاغ ها را آفرید تا بر آن ها سوار شوید و زینت شما باشند.»
«و ما من دابةٍ فی الأرض و لا طائرٍ یطیرُ بجناحَیْهِ إلاّ أمم أمثالکم»(12)
«هیچ جنبنده ای در زمین و هیچ پرنده ای که با دو بال خود پرواز کند، نیست مگر این که امت هایی همانند شما هستند.»
«لتأکلوا منه لحماً طریاً»(13)
«تا از آن گوشت تازه بخورید.»
[و از حیوانات برای تبیین بهتر مطالب بهره می برد]:
«و مثله کمثل الکلب»(14)
«مثال او مانند سگی است که ... .»
و آیات فراوان و گوناگون دیگری که یادکرد آن ها در این خلاصه نمی گنجد.
اما سخنان معصومان ـ علیهم السلام ـ و فتاوای فقیهان درباره حیوانات فراوان است و فقیهان آن را در مباحث زیر بررسی کرده اند: در کتاب طهارت در بیان حکم این مسأله که آیا تیمم بر برآمدگی زین اسب جایز است یا نه، و نیز در مسأله
حیوان های پاک و نجس، نیم خورده حیوانات، و در باب نماز در مسأله سجود بر برآمدگی زین اسب و نماز مطارده، و در باب زکات در مسأله اموالی که زکات بر آن ها واجب است، و در باب جهاد درباره تفاوت حق سواره و پیاده از غنیمت های جنگی، و در باب حج در بررسی احکام احرام و احکام مخصوص به چهارپایان [که در آن روزگار به عنوان وسیله نقلیه از آن ها بهره می برده اند]، و در باب شکار و ذبح شرعی حیوانات حلال گوشت، و در باب خوردنی ها و نوشیدنی ها (اطعمه و اشربه)، و در باب معاشرت، و در باب تجارت درباره این مسأله که با چه کالاهایی می توان تجارت کرد و با چه کالاهایی نمی توان، و در باب حدود، آن جا که از چند و چون حد متجاوزان به حیوانات سخن می گویند، و در باب دیات که مقدار دیه برخی از حیوانات را معین کرده اند؛ به همان سان که مسایل مرتبط به حیوانات در کتاب های تاریخ، تفسیر و کتاب هایی که معجزات معصومان ـ علیهم السلام ـ را نقل کرده اند، بررسی شده است.
آن گاه ضمن نقل روایات متعددی درباره
حقوق حیوانات نوشته است:
«برپایه روایات یاد شده، اهل شرع این حکم را بدیهی می دانند که جایز نیست انسان حیوانی را به گونه ای رها سازد که از تشنگی یا گرسنگی و یا از هر گونه فشار و آزار و اذیتی تلف شود. بلکه باید به اندازه کافی آب و غذا در اختیار او قرار دهد و از گرما و سرمای کشنده حفظش کند. به همان سان که نباید او را در معرض آزار و اذیت حیوانات دیگر قرار دهد و در این حکم میان انواع حیوانات تفاوتی نیست.»(15)
طرح
دیدگاه های این فقیه معاصر از آن رو بود که توجه خواننده به این نکته جلب شود که مسایل مرتبط به دام ها، حیوانات، طیور و ... در فقه فراوان است و بررسی آن ها نیازمند پژوهش و تدوین مقالات بلکه کتاب های مختلفی است و آن چه در این مقاله آورده شد،
دیدگاه فقیه نامور شیعه
صاحب جواهر آن هم درخصوص نفقه
حیوان بود.
1- قصص العلما، تنکابنی، شرح حال محقق اردبیلی.
2- فضیلت های فراموش شده، حسینعلی راشد، ص 112 ـ 113.
3- ر.ک: مبسوط، ج 6، ص 27؛ ارشاد الأذهان، ضمن سلسلة الینابیع الفقهیه، ج 38، ص 459؛ المهذب، ضمن سلسلة الینابیع الفقهیه، ج 18، ص 213؛ الوسیلة، ضمن سلسلة الینابیع الفقهیه، ص 31؛ المصباح الشیعه، همان، ص 353.
4- عن ابی عبداللّه ـ علیه السلام ـ قال: «للدابة علی صاحبها ستةُ حقوقٍ لا یحملها فوق طاقتها و لا یتخذ ظُهورَها مجالس یتحدّث علیها و یبدء بعلفها إذا انَزَل ولا یشتمها و لا یَضْرِبُها فی وجهها فانّها تسبّح و یعرض علیها الماء اذا مرّبه.» تهذیب الاحکام، ج 6، ص 182؛ فروع کافی، ج 6، ص 537؛ وسائل الشیعة، ج 8، ص 350؛ فرهنگ جهاد، شماره 3،ص 77.
5- روی عن رسول اللّه ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ أنّه قال: «اِطَّلَعْتُ لیلةً أسُرِیَ بی علی النّار فرأیتُ إمرأةً تعذّب فسألْتُ عنها، فقیل: إنّها ربطت هرّةً ولم تطعمها ولم تسقها ولم تدعها تأکل من حشاش الأرض حتّی ماتت فعذّبها اللّه بذلک.»
قال ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ : «اطلعتُ علی الجنّة فرأیتُ امرأةً مومسة؛ یعنی زانیةً فسألْتُ عنها، فقیل: أنّها مَرَّتْ بِکَلْبٍ یَلْهَبُ من العطش، فأرسلتْ إزارَها فی بئرٍ فعصَرَتْهُ فی حَلْقِهِ حتّی رَوِیَ فغفَر الله لها.» المبسوط، ج 6، ص 47؛ بحارالانوار، ج 65، ص 64 و 65؛ کنزالعمال، حدیث شماره 4548 و 4549. شیخ صدوق حدیثی مطابق بخش اول این روایت آورده است: «زنی به این دلیل که گربه ای را زندانی کرد و بست و در نتیجه آن گربه از تشنگی جان داد، به آتش عذاب الهی گرفتار شد.» وسائل الشیعة، ج 8، ص 396.
6-
جواهر الکلام، ج 31، ص 391 ـ 394. لازم به یادآوری است، آن چه آوردیم ترجمه آزاد صفحات یاد شده است.
7- الفقه، سید محمد شیرازی، ج 3، کتاب النکاح، ص 515.
8- سوره نمل (27) آیه 20.
9- سوره سبا (34) آیه 10.
10- سوره نمل (27) آیه 18.
11- سوره نمل (16) آیه 8.
12- سوره انعام (6) آیه 38.
13- سوره نمل (16) آیه 14.
14- سوره اعراف (7) آیه 176.
15- الفقه، سید محمد شیرازی، ج 3، کتاب النکاح، ص 515.