هنگامی که انسان ها با شرايط خارج از كنترل مواجه مي شوند اغلب دولا مي شوند حالت خواب آلودگي پيدا مي كنند و يا به اختلالات خوردن، زخم معده و دیگر علایم جسمی افسردگی مبتلا مي شوند. در مگس ها هم علايم افسردگي ظاهر مي شود. بروز علايم افسردگی در حشرات نشانه ريشه هاي عميق آن در جانوران است.
وقتي
مگس متوجه مي شود شرايط از کنترل او خارج است هر نوع پاسخي را به اوضاع متوقف مي كند، آهسته تر راه مي رود و بيشتر و طولانی تر استراحت مي كند.
مگس ها مي توانند به سرعت ياد بگيرند تا رفتارهای ذاتی شان را سرکوب كنند، پدیده ای که بخشی از درماندگی ای است که این حشرات دچارش می شوند.
وقتی
مگس ها با سطوح ناراحت کننده ای از گرما مواجه می شوند سعی می کنند از آن فرار کنند. اما اگر
مگس متوجه شود که حرارت خارج از کنترل او است و نمی توان از آن اجتناب کرد، در پاسخ دادن به اوضاع درنگ مي كند، آهسته تر راه مي رود و طولانی تر و بیشتر استراحت مي كند چنان كه وقتي انسانی
افسرده است این کارها را انجام مي دهد.
جالب اين جا است كه
مگس هاي ماده در مقایسه با نرها تحت شرایط استراس زا سرعت حرکتشان کمتر مي شود. دليلش هم اين است كه منابع و اهداف نرها و ماده ها در زندگی با هم متفاوت است.
به این ترتیب شاید مثل داستان های کتاب های کودکان بتوانیم بگوییم كه حیوانات در بسیاری موارد با ما اشتراك دارند. آنها همان هوايي را مي گيرند كه ما تنفس مي كنيم، همان سهم را از منابع مي برند، فضا را فعالانه كشف مي كنند و همان نقش اجتماعي متمايز را دارند. مغزهايشان هم در خدمت همان اهدافی است که ما داریم یعنی به آنها کمک می کند کاری را درست انجام دهند.