محمد تاجیک : اگر بخواهید متوجه شوید که مهران مدیری متولد چه روز وچه سالی است و اگر بخواهید از طریق سرچ اینتذنتی این کاررا انجام دهید با تاریخهای متفاوتی مواجه خواهید شد . از 18فروردین گرفته تا 18 دی ،تاریخهایی هستند که در سایبتهای مختلف از ویکی پدیا گرفته تا دیگر سایتها درباره تاریخ تولد آقای مدیری منتشر شده است . همچنین در این سایتها به یبک روایتی مهران مدیری متولد 1340است وبه روایت دیگری متولد 1346.حالا مافرض می گیریم مهران مدیری متولد 18فروردین 1340لست واو امروز دقیقا 50ساله می شود . به بهانه روز تولد او بد نیست حقایقی درباره این اسطوره تلویزیون را باز گوکنیم .
/باید به مدیری اسکار داد/
سال گذشته وهمزمان با نوروز 89وقتی نگارنده برای تبریک عید نوروز به آقای مجیدی ،بااو تماس گفتم ،از دست سریالهای نوروزی بسیار شاکی بود .بعد هم جملات جالبی را بیان کرد . آقای مجیدی می گفت : این سریالها باعث شد قدر مهران مدیری را بدانیم . واقعا باید یه مهران مدیری اسکار داد. چون کارهای او از استاندارد خوبی برخوردار هستند . این حرفهای آقای مجیدی بسیار برایم جالب بود .
/وقتی مدیری ،انتظامی را به یاد علی حاتمی می اندازد/
اماسال گذشته بود که آقای بازیگر سینمای ایران به پشت صحنه قهوه تلخ مهران مدیری رفت .استاد انتظامي پس از این دیدار در صحبتهای جالبی گفت : «براي اين سريال زحمت زيادي كشيده شده و وسواس و دقت در اجراي دكور و طراحي لباسهاي مجموعه قهوه تلخ، مرا به ياد مرحوم علي حاتمي و ساختههاي او مياندازد».
/مدیری به روایت فرخ نژاد/
حمید فرخنژاد بازیگر مشهور سینمای ایران در گفتوگویی در سال گذشته به تمجید از مهران مدیری پرداخته بود.
فرخنژاد در این باره گفت: «همیشه گفتهام که مهران مدیری و اکیپاش نگاه خاصی به مقوله طنز دارند . این کار هم جای تبریک دارد. واقعیت تلخ این است که که در کشور ما آستانه تحمل بعضی از آدمها پایین است و محیط در بعضی مواقع یک جورهایی بسته ست و اینها کار طنز را سخت میکند. با خیلی چیزها نمیشود شوخی کرد و حیطه نفس تنگ است و همین باعث میشود که طنزها سطحی و سبک باشد.»
فرخنژاد در ادامه گفت: «در همین فضای بسته و بیمدعی ،مدیری سعی میکند کارهایش وجاهت طنز و حرف و بیان تازهای داشته باشد. در این وانفسا چنین تلاش و زحمتی واقعا محترم است. کاری که ما فقط ظاهرش را میبینیم و از ممیزیها و محدودیتها و دلگیریها و تهدیدها بیخبریم . مدیری آدمی است که ثابت کرده روز به روز بهتر میشود.»
/تمجید نوه امام/
زهرا اشراقی نوه حضرت امام خمینی(ره)چندی پیش در یادداشتی به تمجید از سریال قهوه تلخ پرداخته بود. به گزارش پارس توریسم، خانم اشراقی در بخشی ازجدیدترین یاددداشت خود نوشته بود: تماشای فیلم بخشی از برنامه روزانه من است. متاسفانه صدا و سیمای ایران و برنامههایش دیگر چنگی به دل نمیزند. اگر همین سیاستها ادامه پیدا کند دیگر همین تعداد تماشاگر قلیلی هم که باقی مانده را از دست میدهد. بهنظرم اقبال عمومی و هیجانی که این روزها سریال «قهوه تلخ» ایجاد کرده خودش نشانهای است از وضعیت تعداد تماشاگران تلویزیون. در واقع مهران مدیری همان تعداد تماشاگری را هم که برای پر کردن اوقات فراغتشان سراغ تلویزیون میرفتند به سمت این سریال کشاند. در ادامه این یادداشت آمده بود: بههر حال مهران مدیری چهره موجهی بود و طرفداران بسیاری داشت و بهنظرم این صدا و سیما بود که با خروج این سریال از زیر مجموعه تلویزیون متضرر شد. این در حالی است که این رسانه میتوانست با ساخت برنامههایی و شفافسازی اخبار، مخاطبان بیشتری داشته باشد کما اینکه تجربه نشان داده است مردم ایران از هوشمندی بالایی در انتخاب رسانه و برنامههای تلویزیونی برخوردارند. برای نمونه برنامه تلویزیونی همچون برنامه «نود» طرفداران خودش را دارد و بسیاری از مردم از میان انبوه برنامههای رسانه ملی تنها سراغ این برنامه میروند.
/مهران مدیری دیگر خودم را دوست ندارم/
آخرین حضور موفق مهران مدیری در تلویزیون ساخت سریالهای مرد هزار چهره ومرد دوهزار چهره بود . جالب است مهران مديري پس از نمایش مرد هزار چهره در گفت وگویی با ماهنامه فيلم می گوید : بعد از گنج مظفر احساس کردم که ديگر خودم را دوست ندارم. احساس کردم با اين کارهاي نود شبي دارم مي گندم و بايد يک تغيير ناگهاني در کارم صورت بدهم، چون آن نقطه اي را که در آن قرار داشتم ديگر دوست نداشتم. از کارگرداني کردن و ساختن هم خسته شده بودم.
/حضور در سینما با فیلمهای کمال تبریزی و پریسا بخت آور/
آقای مدیری درادامه همان مصاحبه با مجله فیلم می گوید :دلم مي خواست مدتي بدون دغدغه پشت دوربين، فقط بازي کنم. خسته شده بودم از بار مسئوليتي که در اين سال ها (سريالهاي نود شبي)روي دوشم بود و پوستم را کند واقعا. در نتيجه بازيگري در فيلمهاي دايره زنگي و هميشه پاي يک زن درميان است با همه سختي هايش برايم مثل يک زنگ تفريح بود. اصلا انگار در سواحل هونولولو نشسته ام و دارم آب پرتقال مي خورم.
/مهران مدیری و ماجرای ساخت فیلم کشتی گمشده /
از آنجا که آقاي مديري براي کيفيت کارهايش و کار نامه هنري اش اهميت بسياري قائل است براي خروج از دايره سريال سازي،از سالها قبل بارها اعلام کرده که قصد کار گرداني يک فيلم سينمايي دارد. او چندی پیش نيز عنوان کرده که قصددارد فيلم «کشتي گمشده» را بسازد. فيلمنامه اين فيلم از مضموني ترسناک اما پر از شوخي برخوردار بود.
/همه تلخی های مدیری/
البته نکته ديگري که به آقاي مديري بايد ياد آوري کرد اين است که مهران مديري برخلاف سريالها و کارهاي طنز تلويزيوني اش هميشه به توليد آثار جدي و حتي تلخ علاقه داشته است.خود او در مصاحبه ای در سالهای قبل گفته است:در تئاتر نقش هاي جدي بازي مي کردم. از نظر شخصيتي هم آدم طنازي نيستم، بيشتر درون گرا هستم و مسايل جدي برايم جدي تر است. در آينده هم قصد ساخت اثري جدي را دارم. (گفت وگو با رضا رشید پور مثلث شيشه اي) جالب است بدانيد مديري چند سال پيش در گفت وگويي پيش از ساخت «شب هاي برره» اعلام کرده بود: تمامي کارهاي طنزي که ساخته ام پر مخاطب و موفق بوده اند، اما با اين حال از عملکرد خودم در زمينه طنزسازي راضي نيستم. طنزسازي به شغل من تبديل شده است و همه افراد از جمله تهيه کنندگان، منتقدان و... از من مي خواهند که مجموعه طنز بسازم. اصل من چيز ديگري است. دوست دارم روزي برسد که کمدي مورد علاقه خودم را بسازم که در عين خنداندن، تلخي هاي بسياري را نمايان سازد.
/تلخ ترین آدم عمر/
سال گذشته نيزگفت وگويي از بهاره رهنما منتشر شد که دراين گفت وگو خانم رهنما گفته بود که مهران مديري يکي از تلخ ترين آدمهايي است که در عمرم ديده ام.اتفاقا چند سال پيش در مصاحبه اي از مديري اين سوال را کرده بوند که: حتما به تو گفته اند که صورت تلخي داري؟مهران مديري نيز در جواب گفته بود: بله، خيليها از اين هم فراتر ميروند و ميگويند آدم غمگيني هستي. خيلي وقتها درست است. در طول روز غمگينيم به شاديهايم ميچربد. زود هم خودش را نشان ميدهد. به قول يکي از دوستان غم اگر به جاهاي ناجور نکشه، چيز خيلي بدي نيست. ميتواند منشا خلاقيت هم باشد. ظاهرا در شرق براي غم اصالت بيشتري نسبت به شادي قائلند.
جالب است بدانید مهران مدیری برخلاف تصورات بسیاری از مردم ،ویژگیهای غیر قابل تصوری دارد .حامد بهداد بازیگر سینمای ایران در مصاحبه ی دیگری گفته : مثل مهران مدیری هرگز نمیتوان پیدا کرد. مهران یک آدم خجالتی، ماخوذ به حیا وکم حرف است.من نمیفهمم آن مهران مدیری جلوی دوربین کیست ؟این مهران کیست ؟و آن مهران کیست ؟میشود؟!
/پختگی حاصل از جنگ /
بهداد درادامه گفته است : چند وقت پیش مهران را دیدم. فهمیدم که مهران سه سال در جبهه جنگیده. من این را نمیدانستم. شگفت زده شدم. نمیدانم این آدمها برای چه به جبهه رفتند اما یک دلیل خیلی بزرگ دارند :ایران. یک دلیل بزرگتر هم مادر است، ُدفاع از سرزمین مان در حافظه تاریخی ماست.دفاع از مرزوبوم کشورمان ومن تازه فهمیدم که یک وجه از وجوه مهران چه چیزی دارد که من ندارم :پختگی حاصل از جنگ. او جمله خیلی قشنگی گفت: "وقتی جنگ را ببینی یک شبه صد ساله میشوی!. من این حرف را قبول دارم. این حرف را میفهمم.
/راز سکوت مهران مدیری/
حامد بهداد سپس با طرح این سوال که اما چرا مهران مدیری این حرف را گفت ادامه داده: سکوتی در مردهای جنگ هست که وقار خاصی دارد. همین سکوت کش مکش بین مرگ وزندگی را بی ارزش میکند و فاصله بین بودن و نبودن را کم میکند هیجان زندگی به خاطر ترسی که از مرگ داری کم میشود. همیشه میتوانی بدون هیاهو از زندگی لذت ببری. مهران این را خوب فهمیده. همه کسانی که جنگیده اند این را میفهمند. من عاشق کسانی هستم که برای این مملکت جنگیده اند. این مملکت در هر وضعیتی که باشد چه بهتر از این و چه بدتر از این باید برای آن با دشمن اش جنگید. نباید گذاشت بد از بدتر شود. این آرامش نسبی به سختی به دست آمده است..
/مردی که سرخوشی را جلف میداند/
آقای مدیری توی یک جمع میتوانید جوک تعریف کنید؟
ـ شوخی میکنید؟ جوک تعریف کنم؟! محال است بتوانم چنین کاری انجام دهم. اصلا تا دوره نوجوانی فکر میکردم شاد بودن، آواز خواندن و هر کاری که آدم را سرخوش نشان دهد کاری است به شدت جلف. به نظرم هیچ چیز بهتر از متانت نبود.
این نظرتان تغییر کرده؟
هنوز تغییر اساسی نکرده است. فقط شکلش عوض شده. حالا به نظرم شادی جلف بودن و سبک بودن نیست و آدم متین الزاما آدمی نیست که نگوید و نخندد! به این نتیجه رسیدهام که شادی اساسا یک چیز درونی است و میتوان متین بود و در عین حال از درون شاد بود و احساس خوشبختی کرد.(بخشهایی از یک مصاحبه قدیمی با مدیری)
مدیری از نگاهی دیگر
اگر شما سریال مرد دوهزار چهره یادتان مانده باشد دراین سریال مهران مدیری در نقش خودش و در قالب شخصیتی جدی و تلخ به ایفای نقش پرداخته بود .خود او دریکی از مصاحبه هایش گفته : من اصلا آدم اجتماعی نیستم. به شدت درونگرايم و به شدت از جمع شلوغی و شادی گریزانم. نگاه اغلب مردم به من این طور است که آدم بسیار شاد و شنگول و بذلهگو و حاضر جوابی هستم ولی اصلا این طور نیست. تنهایی را بیشتر دوست دارم و اصلا طاقت هیاهو و شلوغی را ندارم.
متولد سرآسیاب
مهران مدیری در میدان بروجردی، سرآسیاب دولاب متولد شده است. او از دوران کودکی آن چیزهایی که در ذهنش به صورت یک لکه مانده، یک خانه دو طبقه کوچولو و معمولی است. آنها در طبقه پایین زندگی میکردند و طبقه بالا میهمانخانه بود. مهمترین وسیله در آن اتاق یک پیانو بود تعداد زیادی صفحه کلاسیک و مقدار زیادی هم کتاب. خب وجود یک پیانو در آن محله بسیار عجیب بود و اتفاقا صدای همسایهها در آمده بود که این چه سر و صدایی است که صبح تا شب از خانه شما بیرون میآید. مخصوصا اینکه برادرش که صاحب پیانو بود همیشه یا شوپن میزد یا باخ یا راخمانینف. برای همین مهران مدیری هم وقتی توی کوچه با بچهها تیله بازی و لاستیک بازی میکرد مثل بقیه بود، اما وقتی به میهمانخانه میآمد وارد دنیای دوستداشتنی خودش میشد، احساس تنهایی میکرد چون هیچکدام از آن دوستها آن چیزها را نمیفهمیدند.
فلسفه هگل
کودکی مدیری اصلا شبیه بچههای دیگر نبود. دوستان زیادی نداشت و احساس تنهایی میکرد.دوست داشت توی آن اتاق نشسته و کتابها را ورق بزند اسمهایشان را حفظ کرده و عکسهایشان را نگاه کند. یک روز یکی از دوستان برادرش به شوخی از او میپرسد آیا این کتاب را خواندهای، این اسمش چیست؟ مدیری بلافاصله میگوید : فلسفه هگل.او تعجب میکند که مهران چطور اسم چنین کتابی را توانسته است ادا کند. مدیری در ادامه به او میگوید این که چیزی نیست تازه من میدانم که چه چیزی توی آن نوشته شده وشروع میکند به صورت طوطیوار چیزهایی که در ذهنش مانده بود را برایش تعریف کردن.
خواب سالوادوردالی
برادر مهران مدیری رشتهاش زیستشناسی بود و همین باعث شد که او به زیستشناسی هم علاقهمند شود و کتابهای زیادی در این زمینه بخواند. بهخصوص در زمینه زندگی حیوانات و کتابهای داروین و...این علاقه هنوز هم در زندگیاش مانده و یکی از بهترین ساعات زندگی او ساعتهایی است که فیلمهای مستند حیوانات را میبیند! البته شیطنتهای مهران مدیری پایانی نداشت. او پنهان از برادرش میرفت سر کتابهایش چندتایی کتاب داشت از سالوادور دالی که او آنها را خیلی دوست داشت و شب خوابشان را میدید.
بیهودهترین و پوچترین
در ریاضیات همیشه خنگ بود. مدیری هنوز که هنوز است علت ریاضیات در جهان را نمیداند. یعنی بهنظرش بیهودهترین و پوچترین درس است و هیچ وقت نمرهای بالاتر از 2 در این درس نگرفت ! در درسهایی هم که به ریاضی مربوط است مثل جبر، فیزیک و غیره، هیچ وقت موفق نبود.مدیری از ریاضی متنفر بود. به عقیده او فقط در حد جمع و تفریق مفید فایده است. بیشتر از جمع و تفریق، نه اینکه به درد نمیخورد، استاد! آن را درک نمیکند.
علاقه به نوری واستاد شجریان
مدیری در سالهای اخیر در عرصه موسیقی فعالیت قابل توجهی داشته است. او چند سال پیش که کاستی را بیرون داده بود بهدلیل علاقهای که به صدای محمد نوری داشت آن را به نوری تقدیم کرده بود. البته او به استاد شجریان هم علاقه بسیاری دارد و زمانی گفته بود :حاضر است به خاطر شجریان خودکشی کند! مدیری تحصیلات آکادمیک در موسیقی نداشته، سلفژ را به صورت علمی نخوانده، اما به واسطه برادر پیانیستش میداند چایکوفسکی در شنبه سال فلان از کنسرواتور که بیرون آمد کجا رفت و به مادام فون مک چی گفت و باعث خلق چه اثری شد. همیشه موسیقی کلاسیک در خانه آنها شنیده میشد به همین خاطر شاید تاریخ موسیقی کلاسیک را به خوبی بداند. شروع هر اثری را که برایش بگذارند میداند مال کیست، چه سالی است، چه سبک و چه دورانی است و تحلیلش چیست.
جدیتر از طنز
کسی که برخی او را سلطان کمدی در تلویزیون مینامند از همان ابتدا به کار جدی بیشتر از طنز علاقه داشت ولی به گفته خودش اصلا اتفاقی وارد کار طنز شد. طی یک اتفاق علی عمرانی پیشنهاد همکاری را در نوروز 72 به او میدهد و این طوری کار طنز شروع میشود. او با داریوش کاردان و مرحوم خسروی ارتباط داشت و قرار بود با یک مجموعه طنز برای شروع سال 72 همکاری کند. از آنجا قضیه طنزپردازی او شروع شد. قبل از آن هم دو تا کار تئاتر داشت که طنز بود. یکی از آنها پانسیون بود که در تالار مولوی سال 66 اجرا شد. مدیری تقریبا در 18، 19 نمایش حضور داشت که به غیر از یکی که به عنوان آهنگساز در آن بود، در بقیه نمایشها بازیگر بود. مثل سیمرغ و هملت با دکتر صادقی، کیسه بوکس کار علی مؤذنی و....
بعد چند کار تلویزیونی انجام میدهد، یکی با ثریا قاسمی و چند کار مذهبی با مجتبی یاسینی، قبل تر از آن هم در رادیو کار میکرد.
/صورت تلخ/
حتما به تو گفتهاند که صورت تلخی داری؟
ـ بله، خیلیها از این هم فراتر میروند و میگویند آدم غمگینی هستی. خیلی وقتها درست است. در طول روز غمگینیم به شادیهایم میچربد. زود هم خودش را نشان میدهد. به قول یکی از دوستان، غم اگر به جاهای ناجور نکشه، چیز خیلی بدی نیست. میتواند منشا خلاقیت هم باشد. ظاهرا در شرق برای غم اصالت بیشتری نسبت به شادی قائلند. (بازهم بخشهایی از یک مصاحبه قدیمی با مهران مدیری)
/سالهای ممنوع الکاری/
مدیری در دورانی ساعت خوش را ساخت که جای این نوع کار بسیار خالی بود. شاید یک بخش از موفقیت آن به خلاقیت فردی و همکاری خوب گروهی برمیگشت. اما بخش دیگر موفقیت آن به خاطر خلاء این نوع کارها و این شکل از شادی در آن دوران بود. بعد مساله ساعت خوش آنقدر درشت شد که خیلی از مسائل جامعه را مثل آموزش و پرورش و جوانها را تحت تاثیر قرار داد. شنیده میشد آموزش و پرورش رسما از صدا و سیما شکایت کرد، چون آن سال افت تحصیلی وحشتناکی بروز کرد و آنها علتش را ساعت خوش میدانستند. حتما همه بچهها سر کلاس از برنامه دیشب حرف میزدند. به جایی رسید که عکس مدیری و یارانش پشت تیشرت و آدامس چاپ شد. تلویزیون وقتی این وضعیت را دید ترجیح داد اول جلوی برنامه را بگیرد. چرا که میزان عواقب آن را حدس نمیزد. در آن دوران تا چند ماه روزی نبود که نشریات زرد به آدمهای گروه ساعت خوش به سخیفترین شکل ممکن نپردازند. بعد هم تصمیم گرفته شد ساعت خوشیها هیچ کاری نکنند و این تصمیم به درازا کشید. در آن زمان به مدیران شبکه گفتند این آدمها دیده نشوند تا خود ما اعلام کنیم کی وقتش است. تا اینکه از اواخر 76 مدیری کاری را با محمد صالح علا شروع میکند که تازه گفتند فقط میتواند بسازد و نه بازیگری، تا 6 ماه گذشت و به برنامه 77 رسید.
/فلانی در فیلم کیمیایی نباشد/
بعد از ساعت خوش و بعد از کنار رفتن از تلویزیون چندین کار خوب سینمایی به مدیری پیشنهاد میشود. قرار بود ضیافت را مدیری بازی کند تا پای کلید زدن هم رفتند. روز آغاز آمدند و گفتند فلانی نباشد. سر فیلم سلطان هم عین همین اتفاق افتاد. خیلی کارهای خوب سینمایی و تئاتر را در آن سه سال و نیم از دست میدهد و این برایش ضربه بزرگی بود.
چرا مدیری همیشه خودش بازی میکند؟
واقعا چرا؟ دو دلیل داشت که باعث شد این وضعیت ادامه داشته باشد و شدیدتر شود. یکی اعتقاد خود مدیران شبکهها بود و هست. مدیری بارها میخواهد بازی نکرده و فقط کارگردانی کند، ولی به شدت مخالفت شد. به نظر مدیران شبکهها بازی مهران مدیری برای مردم مهم است. دلیل دیگرش این است که نویسندهها این کار را نمیکنند. بارها مدیرانی از نویسندگانش خواسته بنویسید فلانی رفته مسافرت. در برنامه نود شب آنقدر التماس کرد که چندبار این کار را کردند. اما نویسندهها هم میگفتند نمیشود، چی بنویسیم!
/خود محوری کسب وکار من است/
در زندگی آدم خود محوری هستی یا نه؟!
ـ بله، ولی سعی میکنم منعطف باشم. تصمیمی که میگیرم معمولا درست است، مگر اینکه قانع شوم که اشتباه کردهام. این را البته خیلی نمیشود به برنامهسازی ربط داد. دلیل خودمحوری من در زندگی، خود محوریم در برنامه نیست. چرا که اصلا خود محوری نیست و ما گروهی کار میکنیم. (این هم بخشهای دیگری از یک گفت وگوی دیگر با مهران مدیری بود!)
/تنهایی شخصی/
مدیری زمانی در یک مصاحبهای یکی از دلایل گرفتن برنامههایش را تنهایی و خود محوری خود دانسته بود! او گفته بود: من تفکرات خودم را می سازم. منظورم محتوای برنامه نیست. ساختار برنامه و جنس بازی خودم. خیلی وقتها در طول تاریخ آدمهایی که تنهایی شخصی شان بیشتر است توانستهاند آثار اجتماعی بهتری خلق کنند از او پرسیده بودند این موضوع (خودمحوری) شما را به عنوان یک آدم خودستا یا خودشیفته به دیگران معرفی نمیکند؟ مدیری در جواب گفته بود: نه چون به شدت همراه با فروتنی و خواستن نظر دیگران است. من نظرم را خیلی محترمانه می گویم و دیگران به دو دلیل آن را قبول میکنند. یا اینکه درست میگویم یا اینکه میخواهند دل من را نشکنند. من در کار مشورت میکنم، اما به قول اطرافیانم تهش کار خودم را میکنم. شاید اسم این کار خودشیفتگی نباشد، اما من دوست دارم تصمیم نهایی را خودم بگیرم.
/آرامش در رانندگی با سرعت زیاد/
اما چه چیزهایی مدیری را عصبانی میکند. خودش زمانی به این سوال این جوری جواب داده بود :دو مقوله است که من را خیلی عصبانی میکند و در واقع به سرحد جنون میرساند، یکی آدمهایی که به کاری که به آنها مربوط نیست دخالت کنند و خارج از حیطه خودشان قدم بگذارند، هر کسی آن کاری را که «باید» انجام ندهد و «نباید» انجام بدهد. به تعبیر برنارد شاو، 80درصد آدمها، انرژیشان صرف کارهایی میشود که به آنها مربوط نیست. دومین مقوله خیلی شخصی است، اینکه من راجع به یک مساله جدی و مهم که ناراحتم کرده حرف بزنم و بعد ببینم که طرفم باور نکرده و لبخند بزند، یعنی پوزخند بزند. این میتواند من را بکشد. دیوانه میشوم. موقعیت را ترک میکنم. عکسالعمل بدی نشان نمیدهم. آن محیط را ترک میکنم. سوار ماشین میشوم و رانندگی میکنم. رانندگی با سرعت زیاد در اتوبانهای تهران آرامم میکند.
/کتابخوار!/
طی سالهایی مدیری به قول خودش به شدت کتاب میخورده است! بیشتر از همه نمایشنامه و رمان میخوانده. نویسندگان محبوبش مارکز، تولستوی و تورگنیف بودند. به شعر هم علاقه خیلی زیادی دارد. شاعر اولش لورکا است، بعد شاملوست، بعد مارگوت بیکل، بعد حافظ. در موسیقی هم کنسرتهای ابوای ویوالدی مدیری را به حالت جنون و پوچی میرساند. خیلی از آثار باخ هم روی او چنین تاثیری دارند. چیزی که بیشتر غمگینش میکند شعر است. اما سلیقه سینمایی مهران مدیری چگونه است؟ او زمانی در این زمینه مثال جالبی زده بود البته نه به خاطر شکل ایدهآل سینما، بلکه به عنوان سینمایی که او دوست داشت. مثال او کارهای هال اشبی در اروپا بود یا فیلمهایی مثل کراسینگار یا در ایران فیلمهامون. علاقه شخصی مدیری، سینمایی است که به روابط انسانی میپردازد، به طراحی آدمها، به عشق، به احترام و به خیلی چیزهای دیگر میپردازد.
/بوگارت را دوست ندارم/
چه بازیگرانی را دوست داری؟
ـ نمیشود بین «دنیرو» و «دوپاردیو» یکی را انتخاب کرد. بازیگران مورد علاقهام یک لیست بیست نفره درجه یک را شامل میشود.
5 تا از این بیست تا را بگو.
ـ رابرت دنیرو، ژرار دوپاردیو، آنتونی کوئین، مریل استریپ... کلارک گیبل را دوست ندارم، همفری بوگارت را دوست ندارم...
فیلمهایی که دوست داری کدامها هستند؟
ـ «هملت» کوزینتسف را چهل دفعه دیدم و ممکن است هشتاد دفعه دیگر هم ببینم. «باراباس» یکی از فیلمهای محبوب من است، «پاپیون»، «فیلم کوتاهی درباره عشق» و....
/مهران مدیری فمینیست/
مهران مدیری همیشه درسالهای اخیر خودرا یک کارگردان مدافع زنان تصور کرده است. او همیشه سعی كرده به رغم آنچه در سریال و كارهای طنز ما دیده میشود، حضور خانمها و عملكردشان و همچنین نوع شخصیتپردازیشان متفاوت باشد. معمولا خانمها در این نوع سريالها یا در آشپزخانه دیده میشوند یا در حال بافتنی بافتن هستند. مدیری همیشه از این مورد پرهیز كرده. یعنی اگر مثلا شخصیتهای زن مجموعههایش در خانه نشسته باشند كتاب میخوانند. شیشه پاك نمیکنند؛ میوه میخوردند ولی میوه نمیشستند. مدیری همیشه مدعی بوده که اتفاقا در كارهای ما شخصیتهای مثبت همیشه خانمها بودهاند و آقایان در قطب منفی قرار داشتهاند.
/شکستن استانداردهای تلویزیون/
بازیگر و کارگردان مجموعه مرد دوهزار چهره از معدود هنرمندان بوده که به قول خودش یكسری استانداردهای موجود در تلویزیون را شكسته است. مثلا اگر اتفاقی در صحنه بیفتد كات میدهند و دوباره میگیرند. اما مدیری و یارانش این كار را نكردند. آنها این كار را از زمان مجموعه ساعت خوش آغاز کردند مدیری از همان ابتدا به یک نکته فوقالعاده جالب اعتقادداشته وآن این بوده که هر چیزی كه جدیتر است و مورد شوخی قرار گیرد، جذابتر میشود. به خصوص در مورد خبر كه اشاره كردید. به همین خاطر در همان برنامه ساعت خوش با برنامههای جدی چون مسابقه هفته (با اجرای مرحوم نوذري) تقویم تاریخ و اخبار سراسری شوخی میکرده است. از نظر مدیری مثلا اگر آدمی در حال سوت زدن است و به هوا نگاه میكند، ناگهان داخل جویی بیفتد، كمتر خندهدار است به نسبت آدمی كه خیلی حرفهای قلمبه سلمبه میزند و مدرك پرفسوري را هم دارد و در حین صحبت در مورد موضوعی بسیار جدی، داخل جویی میافتد، هر چه جدیتر، خندهدارتر. شوخی با اخبار چون موضوعی بسیار جدی و بدون شوخی است، بسیار مورد توجه قرار گرفت. هنر هفتم و مسابقه هفته هم همین طور بود.
/چهار از بیست/
از بیست به خودم چهار میدهم. مدیری این جمله را هنگامی گفته بود که به او گفته بودند تو که بازیگر کارهای قطبالدین صادقی در تئاتر بودهای، به این برنامههایی که خودت میسازی به خودِ هنرمندت چند میدهی؟ و مدیری به خود چهار از بیست داده بود و گفته بود: چیزهایی که در ذهن دارم تا آنها را روزی بسازم خیلی متفاوتند. منتها مدام از من این طور کار خواستهاند. دیگر افتادهام در این ورطه. هر بار که خواستهام وقفهای بیاندازم نشده.
/غریزه مدیری/
مدیری هر وقت با نویسندگان برنامههایش صحبت میکند همیشه این را به آنها گفته است به طور غریزی میفهمد که فلان متن میگیرد یا نه و این برنامه یا قسمت از قسمتهای خوب است یا نه. و واقعا همه میگویند که هر بارمهران مدیری چنین چیزی گفته. مدیری معتقد است این واقعا غریزی است.
/گریه کردن از خنده/
در سالهای اخیر برخی از هنرمندان سینما و تلویزیون به این متهم شدهاند که به هر قیمتی میخواهند مردم را بخندانند. مدیری یکی از این متهمان بوده ولی او در مصاحبهای در این باره گفته است: ما در طول این سالها نشان دادهایم به هر قیمتی نمیخواهیم مردم را بخندانیم. کارهای ما این را میگویند. سعی کردیم فکر در كار باشد و کمدی لودگی نباشد. فکر میکنم این طور بوده. در کمدی خیلی کارها میشود کرد که بیننده از خنده گریهاش بگیرد.
/بحث مهم سطح سلیقه/
آیا میتوان گفت که سطح سلیقه مردم پایین آمده. یک بحثی هست سر بحث سلیقه مردم که بالاو پایین میشود.کار گردان مرد دوهزار چهره همیشه جواب جالبی برای این سوال داشته: سطح سلیقه خیلی بالا پایین نمیشود.مردم ما به نظرم با هوشاند و شکل ایرانی کمدی در کشور ما شکل خاصی است که یک سری حدود را برایش باید رعایت کرد، خصوصا اینکه از تلویزیون پخش میشود. مردم از خیلی وقت پیش عادت کردهاند که آسان نخندند و این کار ما را مشکلتر کرده. الان دیگر کسی نمیتواند بسازد و برود، مردم یقهاش را میگیرند.