" اینجا در مسیر شرق به غرب بزرگراه آزادگان بعد از تقاطع بزرگراه تهران- ساوه پنج هزار متر زمین را به پرنده فروش ها اختصاص داده اند. گویا 63 غرفه فروش دارد و آزمایشگاه و داروخانه و قرنطینه و سردخانه و حتی دامپزشک. این کلی ترین اطلاعاتی است که در مورد مرکز خرید و فروش پرندگان آزادگان به شما می دهند و این تصور را ایجاد می کنند که سرانجام این آشفته بازار پرنده فروش ها، سر و سامانی پیدا کرد و همه چیز نظام یافته و بهداشتی شد مخصوصا اینکه کمال علیپور، مدیرعامل شرکت ساماندهی صنایع و مشاغل تهران هم تاکید می کند که با راهاندازی مرکز خرید و فروش پرندگان و انتقال پرنده فروش های مولوی به اینجا آلودگی های محیطی خیابان مولوی رفع شده و از خرید و فروش غیرمجاز پرندگان و حیوانات اهلی جلوگیری میشود.
اما این تمام ماجرا نیست و تا خودت به آنجا نروی خیلی از نکات همچنان از چشمت دور می ماند.
بعد از یک ورودی هزار تومانی بابت پارکینگ، وارد مرکز خرید و فروش پرندگان آزادگان می شوی و اولین دریافت تو بوی مشمئز کننده و شدیدا ناخوشایند بدن حیوان و مدفوع است که تهوع موقت ایجاد می کند. اما فروشگاه های زیبا و پرندگان رنگارنگ کم کم تو را از این بوی نامطبوع غافل می کند و تمام هوش و حواست محو دنیای چشم نواز پرنده ها میشود. اینجا همه نوع پرندهای پیدا میشود؛ از طوطی های درشت اندام تا فنچ های کوچک و پرندگان کمیابی مثل توکان و آرا.
بعضی روزهای هفته بیرون از پاساژ علاوه بر پرنده ها حیوانات دیگری هم می فروشند؛ از سگ و گربه و خرگوش گرفته تا مار و ایگوانا.
درون پاساژ جمعیت موج می زند؛ برخی با بچه های کنجکاو و مشتاقشان آمدهاند و با هیجان پرندههای مختلف را تماشا میکنند و حتی از آنها عکس و فیلم تهیه میکنند مخصوصا از آن طوطیهای شیرین زبان که نسبت به سایر پرندهها طرفداران بیشتری دارند.
یکی از فروشندگان این مرکز میگوید: این جمعیت بیشترشان مشتری نیستند و تنها برای تفریح و سرگرمی به اینجا میآیند در واقع اینجا برایشان یک موزه رایگان پرنده است.
و البته اضافه میکند: جمعهها که از شدت ازدحام نمیشود اینجا راه رفت. انگار مردم قصد می کنند تعطیلاتشان را در این مرکز بگذرانند!
پشت ویترین یکی از این پرندهفروشیها، مرد میانسالی با لذت تمام به تماشای کاسکوی بزرگی ایستاده است که با یک تکه لگوی صورتی رنگ بازی میکند. او میگوید: در حال حاضر اینقدر مشکلات جور واجور در زندگی مردم وجود دارد که همه به فکر زیاد کردن دلخوشیهایشان افتادهاند.
و با اشاره به کاسکوی بازیگوش ادامه می دهد: همین حیوان و دیدن شیرین کاریهایش کلی برای روحیه آدم مفید است. چقدر ناراحتی و بدبختی بکشیم؟ دنیای پاک و معصوم حیوانات برای چند لحظه هم که شده آدم را از گرفتاری هایش بیرون می کشد و به خودش مشغول می کند.
او اضافه می کند: من خودم یک مرغ مینای کوچک در خانه دارم اما دیدن این همه پرنده را هم دوست دارم و گاه گداری به اینجا سر می زنم.
با شنیدن صدای مشاجره ناخودآگاه وارد فروشگاهی می شوم که اکثر پرندههایش کاسکو و طوطی است. مرد جوانی که یک طوطی مرده را در کیسه نایلونی انداخته است، فریاد می زند: یک میلیون پول از من گرفتی طوطی مریض دادی؟!
فروشنده با عصبانیت او را از فروشگاه بیرون هل می دهد و می گوید: صدایت را بالا نبر، معلوم نیست چه بلایی سر جانور زبان بسته آورده و چه چیزی به خوردش داده و حالا که مرده آمده اینجا داد و بیداد می کند.
دامپزشکش کجا بود؟!
مرد جوان با تهدید به اینکه شکایت میکند به سرعت از غرفه دور میشود. وقتی با عجله به دنبال او می دوم لحظه ای می ایستد و با فهمیدن اینکه خبرنگارم بدون پرسش شروع به حرف زدن می کند: اینجا کلاهبرداری بیداد می کند. کاسکوی چشم زرد و پیر را به اسم جوجه کاسکو می فروشند. همه کاسکوهای اینجا پیر و مریض هستند و اگر با یک متخصص و آدم وارد، برای خرید نیایی تا گردن سرت را کلاه می گذارند.
و تصریح می کند: چند وقت پیش من از همان فروشگاهی که دیدید یک کاسکو را به اسم جوجه کاسکوی 1 ساله گرفتم و به خانه بردم اما متوجه شدم مدفوع پرنده حالت طبیعی ندارد و مدام پرهایش را پوش می دهد و باد می کند. بعد که آن را به پرنده فروش دیگری در خیابان توحید نشان دادم به من گفتند که این طوطی به خاطر چشم های زردش سن بالایی دارد و مریض است. چند روز بعد هم طوطی مرد و به همین راحتی یک میلیون تومان من به باد رفت.
می گویم: اینجا که دامپزشک دارد و میتوانید از او مشورت بگیرید.
با خنده تمسخرآمیزی می گوید: کدام دامپزشک؟ در جایگاه دامپزشکی اش همیشه بسته است وگرنه من آنقدرها هم بی عقل نبودم که یک میلیون تومان بی زبان را دور بریزم بدون آنکه یک قدم آن طرف تر پرنده را به دامپزشک نشان ندهم.
از یکی از فروشندگانی که غرفه اش پر است از جوجه های تازه به دنیا آمده مرغ مینا، سراغ دامپزشک مرکز را می گیرم و او صدایش را پایین آورده و می گوید: اینجا یک تیم گردن کلفت و قلدر دارد که به هیچ کس اجازه نمی دهند فروش شان را تحت تاثیر قرار بدهد.
و اضافه می کند: دقیقا نمی دانم دامپزشک اینجا را چطور بیرون کردند؟ اما بسیاری میگویند تهدیدش کردهاند تا برود زیرا منافع بسیاری با رفتنش تامین می شود.
این پرنده فروش که پسر جوانی است همچنین ادعا می کند: اغلب پرنده های اینجا مریض و به درد نخور هستند اما اینها یک عمر است پرنده معامله می کنند و میدانند چطور جنس شان را پول کنند. کاسکوهایشان هم که همه پیر و مردنی اند و مشتری هایی که اطلاعات بالایی ندارند و نمی توانند پرنده خوب را تشخیص بدهند، اغلب در اینجا مورد سو استفاده قرار می گیرند. اگر هم اعتراض کنند مرگ حیوان را ناشیگری و اطلاعات پایین خود مشتری در نگهداری پرنده عنوان میکنند.
این بخشی از گرفتاری های افرادی است که این بازار را در نبود دامپزشک برای خرید پرنده انتخاب می کنند بی آنکه کوچکترین اطلاعی از تخلفات رایج این بازار داشته باشند.