زیست بوم/ امیر طلوعی: در سال 1977 خانم ایرن پپرینگ، فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد دست به تحقیق حالب توجهی زد. در روزگاری حیوانات هنوز مانند روبات موجودی مکانیکی فرض می شدند، او تصمیم گرفت از طریق صحبت کردن با حیوانات به ذهن آنها نفوذ کند. بنابراین، یک طوطی نر ...
زیست بوم/ امیر طلوعی: در سال ۱۹۷۷ خانم ایرن پپرینگ، فارغ التحصیل دانشگاه هاروارد دست به تحقیق حالب توجهی زد. در روزگاری حیوانات هنوز مانند روبات موجودی مکانیکی فرض می شدند، او تصمیم گرفت از طریق صحبت کردن با حیوانات به ذهن آنها نفوذ کند. بنابراین، یک طوطی نر خاکستری یک ساله به نام آلکس را به آزمایشگاه خود آورد و به او یاد داد صدای کلمات زبان انگلیسی را تقلید کند. او فکر می کرد اگر صحبت کردن را به این طوطی بیاموزد خواهد توانست از او بپرسد جهان را چگونه می بیند.
وقتی که پپربرگ گفتگویش را با آلکس که سال گذشته در سن ۳۱ سالگی در گذشت آغاز کرد، بسیاری از دانشمندان بر این باور بودند که حیوانات به هیچ وجه قادر به فکر کردن نیستند، بلکه مثل یک روبات طوری برنامه ریزی شده اند که به محرکها عکس العمل نشان دهند، اما فاقد قدرت تفکر و احساس هستند، اما اگر سگ خانگی داشته باشید، حتماً محبت را در چشمانش دیده اید. اما چنین ادعاهایی بسیار مناقشه برانگیز هستند. احساسات درونی علمی نیستند و ممکن است اینها صرفاً تصورات ما باشند که آنها را به حیوانات نسبت می دهیم. بنابراین پپرینگ برای اثبات اینکه حیوانات نیز فکر و احساس دارند و می توانند از جهان اطراف اطلاعات به دست بیاورند و بر اساس آن عکس العمل نشان دهند.
علائم خاصی وجود دارند که به عنوان علائم توانایی بالاتر ذهنی محسوب می شوند: حافظۀ خوب، آشنایی با دستور زبان و علائم، خودآگاهی، درک انگیزه های دیگران، تقلید از دیگران و خلاقیت. به مرور زمان با انجام آزمایشات متعدد دانشمندان توانسته اند چنین مهارتهایی را در سایر گونه ها به ثبت برسانند و به تدریج این توهم که این مهارتها در انسان منحصر به فرد است به تدریج برطرف شد و در عوض فهمیدیم که این مهارتها از کجا ریشه گرفته اند. کلاغها می دانند کلاغهای دیگر دزد هستند و حواسشان هست که غذایی که پنهان کرده اند فاسد نشود. گوسفندها می توانند چهره ها را تشخیص بدهند. شامپانزه ها راه های مختلفی را جستجوی پشته های موریانه ها بلدند و حتی برای شکار پستانداران کوچک از سلاح استفاده می کنند. دلفینها قادرند ژست های انسان را تقلید کنند، نوعی ماهی به نام Archerfish که برای شکار حشرات به آنها آب دهان پرتاب می کند می تواند چگونگی پرتاب فوارۀ آب به هدفش را با نگاه کردن به نحوۀ شکار یک ماهی با تجربه بیاموزد و در آخر اینکه آلکس طوطی پپربرگ هم توانست به یک طوطی کاملاً سخنگو تبدیل شود.
تا سی سال بعد از آنکه آموزش زبان به آلکس آغاز شد، پپربرگ با کمک دستیاران متعددی آموزش این طوطی را ادامه دادند و دو طوطی جوان تر هم به آزمایشگاه آورده شد تا این حیوان تنها نباشد و ارتباطات اجتماعی که همه طوطی ها به آن نیاز دارند با حضور انسان و طوطی تأمین شود. مثل هر جمع اجتماعی دیگری این جمع نیز نوسانات عاطفی خود را داشت. آلکس رئیس این جمع بود و گاهی در حضور پپربرگ از خود ترشرویی نشان می داد. همچنین آلکس زنها را تحمل می کرد، اما اصلاً حوصلۀ مردها را نداشت و در صورتی که مردها به آزمایشگاه می آمدند به روی شانه های آنها رفته و بادام هندی را در گوش آنها فرو می کرد.
پپرینگ آلکس را در یک فروشگاه حیوانات خانگی خریداری کرد و انتخاب طوطی را به فروشندۀ مغازه واگذار کرد تا بعدها به برگزیدن یک طوطی با هوش متهم نشود. با توجه به آنکه اندازۀ مغز یک طوطی معادل یک گردو با پوست است، اغلب محققان بر این باور بودند که ارتباط بین گونه ای پپرینگ به شکست خواهد انجامید و تصور می کردند که شامپانزه ها موضوع بهتری برای آزمایش چنین ارتباطی هستند، البته مشکل اینجا بود که شامپانزه ها قادر به صحبت کردن نیستند.
استفاده از زبان علائم و نشانه ها برای ارتباط با انسان به شامپانزه ها، بونبوها و گوریلها آموزش داده شده است و اغلب نیز نتایج جالب توجهی به همراه داشته است. مثلاً بونبویی به نام کانزی تختۀ علائم ارتباطی دارد که آن را با خود حمل می کند و با استفاده از آن قادر باشد با محققانی که بر روی تحقیق می کنند ارتباط برقرار کند و حتی ترکیبی از علائم را برای بیان افکار خود ابداع کرده است، اما مطمئناً این نوع ارتباط قابل مقایسه با حیوانی نیست که به شما نگاه کند، دهانش را باز کند و شروع به صحبت کند.
ویرجینیا مورل- نشنال جئوگرافی