سبزپرس – گروه محیط طبیعی؛ کوشان مهران: بشرِ نخستین، در هنگام رویارویی با خرس کوه پیکر غار تنها دو گزینه پیش رو داشت : فرار و یا حمله و کشتن خرس. در بسیاری از بقایای خرس نابود شده غار می توان آثار ابزار انسان ساخت را مشاهده کرد. تا زمان تغییر الگوی انسان شکارگر-گردآور به کشاورز و دامدار حیات خرس چندان در معرض نابودی قرار نداشت ولی با تغییر الگوی بهره برداری از منابع طبیعی و تغییر زیستبوم های طبیعی به کشتزار و مرتع ،تضاد منافع ، خرس را نیز مانند دیگر جانوران بزرگ جثه چون فیل سوری و شیر اروپایی در معرض نابودی تدریجی قرار داد.
شواهد برجای مانده از بقایای خرس در دانمارک نشان دهنده این واقعیت است که از سه هزار سال پیش دیگر خرسی در این ناحیه وجود نداشته و بشر ساکن در دانمارک هرچند مسلح به فناوری ابتدایی در مقایسه با تمدن هایی چون یونان و مصر بود، مجالی برای بقای خرس باقی نگذاشت.
نگاهی به تصاویر پیوست این نوشتار شاید تا حدودی روند برخورد انسان را با خرس نشان دهد.
در تصویر شماره 1 خرس های قهوه ای بومی کوه های اطلس در شمال غربی آفریقا را می بینیم که برای شرکت در نبردهای گلادیاتوری به شهرهای مهم امپراتوری روم و بویژه شهر رم آورده می شدند. درکنار مبارزه با گلادیاتورها، خرس ها مجبور به نبرد با دیگر جانوران بودند تا مایه مسرت شهروندان رومی شود. گاهی برای افزایش هیجان برنامه، خرس ها مجبور به نبرد با شیر می شدند.
از قرن سیزدهم میلادی و شروع پیش زمینه فرهنگی و اقتصادی برای شروع دوران شکوهمند رنسانس، سرعت تغییرکاربری و تخریب عرصه های طبیعی اروپا شدت یافت. براساس مدارک کتبی موجود هنوز تا قرن چهاردهم در مرکز فرانسه خرس وجود داشت ولی در قرن شانزدهم کوه های آلپ و ژورا در شرق و رشته کوه های پیرینه در غرب تنها سنگر خرس به شمار می آمدند. جز شکار تفریحی پادشاهان و نجیب زادگان، به دلیل ایجاد شبکه قانونمند نابودی گوشتخواران، مردم عادی که مجاز به شکار حتی خرگوش در ملک خود نبودند در کنار جایزه بگیران حرفه ای شروع به کشتار گوشتخوارانی چون خرس، گرگ و سیاه گوش کردند.
تصویر شماره 2 شکارگری را نشان می دهد که در آلمان ملوک الطوایفی آن روزگار با چندین سگ به شکار خرس مشغول است. آخرین گزارش مستند خرس به ایالت باواریا به سال 1830 محدود می شود و تا این اواخر که خرسی که «برونو» نام گرفته بود و از آلپ ایتالیا به آلمان آمده بود، دیگر خرسی وجود نداشت.
در قرن نوزدهم که بریتانیا ( و در حقیقت کمپانی خصوصی هند شرقی) پنجه استیلای خود را در هند فرو کرد در کنار نجیب زادگان هندی ، افسران بریتانیایی هم در اوقات فراقت، شکار را مناسب ترین تفریح می دانستند. چه با تفنگ و یا سوار بر اسب و مسلح به نیزه در کنار ببر بنگال، خرس های تنبل نیز به خاک افکنده می شدند.در آمریکا تا سال 1920 آنگونه خرس ها قربانی تغییر زیستگاه و شکارگران حرفه ای و دامداران شدند که جز پارک ملی «یلواستون» و چند زیستگاه جزیره ای در ایالات متحده، بیشتر جمعیت خرس های شاهوار گریزلی محدود به بخش های غربی کانادا مانند بریتیش کلمبیا و آلاسکا شد.
مدیریت کاربردی و مناسب در آخرین دقایق نسل گریزلی را در این مناطق از نابودی نجات داد و اکنون شکارگران قانونمند مجاز به هدفگیری خرس هستند.
بزرگترین زیرگونه خرس قهوه ای که شاید بزرگترین گوشتخوار خشکی زی باشد، خرس کودیاک است که در مجمع الجزایر آتشفشانی کودیاک وجود دارند و جمعیت و زیستگاه مناسب در کنار مدیریت علمی –کاربدری نخجیر (بدور از فلسفه بافی ابرکارشناسان ایرانی)، هرسال شکارگرانی را از گوشه گوشه جهان به این مناطق می کشاند که نقش غیرقابل انکاری در رونق اقتصادی ایالت آلاسکا داشته است.
هرچند رواج مسیحیت در اروپا باعث ممنوعیت نبردهای گلادیاتوری در قرن پنجم میلادی شد ولی طبع خونریز بشر برای ارضای امیال خود هیچگاه بیکار نمی نشیند. از قرون وسطی تا اوایل قرن نوزدهم نبرد خرس با سگ مورد علاقه خاص و عام بود. در مراسم جشنی که در یکی از دربارهای شاهزادگان آلمانی در اوایل قرن هژدهم برگزار شد از هفده خرس برای نبرد با سگ استفاده شد.تصویر پیوست نشاندهنده نبرد خرس با دسته ای از سگان تعلیم دیده در قرن شانردهم در دوران ملکه الیزابت اول است. درسال های 1660 در دوران کرامول به دستور دولت برای پیشگیری از اغتشاش بین مردم به دلیل شرط بندی ، تمامی خرس های دست آموز لندن کشته شدند.
ولی هنوز این نیاز به خون ریزی درپاکستان وجود دارد. تصاویر پیوست نشان دهنده نبردی بین خرس سیاهی بسته به زنجیر و گله ای سگ در ایالت سند پاکستان می باشد. دندان خرس نگون بخت از تولگی کشیده شده و به دلیل زنجیر شدن باید طعم دردناک زنده زنده دریده شدن بدست سگان را بچشد.
چه پاکستان و چه هند ، هنوز کولیان (جوگی) وجود دارند که با گرفتار کردن توله خرس ها که در بیشتر مواقع جز با کشتن ماده خرس محقق نیست، به خرس رقصانی مشغول هستندکه تصویر پیوست بیان کننده حال و روز این تیره بختان است.
... در کتاب سیاست نامه خواجه نظام الملک آورده شده که «روزی یک روستایی به یکی از سلاطین سلجوقی عرض حال نمود که به هنگام حرکت قشون ملائک سپاه، سواری از غلامان خاصه توبره ای کاه و مرغی به ستم از من ستانده است. ملک سوار را فی الفور احضار نمود و غلام خاصه هم با پشتگرمی آشنایی با ملک سواره پیش شتافت. مرغی بر فتراک زین آویزان و توبره کاه بر پشت زین بسته. ملک با تعجب پرسید ، مگر تو بیستگانی خویش را مرتب دریافت نمی کنی؟( منظور ار بیستگانی حقوقی بوده که لشگرنویسان هر بیست روز به سپاهیان می داند) سوار سر تعظیم فرود آورد و به عرض رسانید که مواجب یه موقع پرداخت می شود. ملک پریشان خاطر شد و گفت پس این یغما چه معنی دارد... سواران و پیادگانی که در چند روز بعد از مسیر می گذشتند در دو سوی جاده بدن دو نیم شده غلام خاصه را می دیدند که هشداری بود به دیگر غارتگران.»
همه کسانی که به نوعی مرغی و گوسفندی می خورند، خواسته و یا ناخواسته مدیون خون او هستند ولی زنده شکم دریدن دو توله خرس تنها برای رفع شقاق و بواصیر چه معنی خواهد داشت؟ گیریم که اصلا خرس به باغ خسارت وارد آورده و دام اهلی را دریده بود و باید شکار می شد. در بیشتر نقاط دنیا -درست و یا نادرست- تحت ضوابطی شکار خرس صورت می گیرد ولی این توحشی که در مورد خرس های سمیرم شاهد آن بودیم در کدام آیین و روش مقبول است؟ گیریم که خرس ما هم چون بریتانیا و دانمارک نابود شود ولی آیا برآورد شده که انتشار تصاویر این حماقت چه اثری بر دنیا داشته و چه دیدگاهی از ما به دنبال خواهد داشت؟
هرچند گفته می شود، متهم اصلی با افراد با نفوذ در ارتباط بوده و مسلم بدانید از حالا برنامه شکار بعدی خود را برنامه ریزی می کند ولی حتی برای خالی نبودن عریضه نمی توان برخوردی دیگر با دو متهم دگر داشت؟!
در فصل زمستان ناصرالدین شاه به خیال سفر به گیلان افتاد و هرچقدر درباریان به عرض همایون رساندند که با این وضع جاده ها و بارش برف و سنگینی موکب مبارک، این سفر مقدور نیست، قبله عالم لج فرموده که ما حتما باید به گیلان برویم؛ مرکب همایون تا قزوین بیشتر پیش نرفته و شهریار جاده ها مجبور به برگشت گردیدند!
الواط و رندان تهران شعری ساخته بودند که می گفت: «خرج گزاف گیلان دل شاه رو آب کرده ... شاه که رفته بود رشت، بواصیرش عود کرد و برگشت!»
بازخوب است که قبله عالم بواصیر مبارک را با زالو انداختن درمان کرده و پاپی زبان بری خرس ها نبودند.