یك آقای محترم ملاقات كردم– و تنها به خاطر اینكه مودب باشم او را آقای محترم لقب میدهم در حالی كه آن زمان اصلا به نظرم محترم نیامد. او، به گفته خودش، صاحب و مدیر یك «کارگاه تولید گوشت خوك» بود. البته اگر من جای او بودم آنجا را «آشوویتس خوكها» مینامیدم.وضعیت آن خوک داری اسفبار بود. خوكهای در قفسهایی نگهداری میشدند كه تنها اندكی از حجم بدنهایشان بزرگتر بود و قفسها را تا سه طبقه روی هم قرار داده بودند. دیوارهها و كف شیبدار قفسها از جنس فلزی بود به همین دلیل مدفوع و ادرار خوكهای طبقه سوم و دوم روی قفس طبقه پایینتر میریخت.
اطلاعات بیشتر...